یادداشت حبیبه خراسانی
1401/8/3
هرس گس بود ولی خوندنش واجب بود جنگ رو از دید خود جنگ دیده بود و قصه آدم هایی که جنگ یکهو بلعیدشون و بعد هشت سال بالا آورده بودشون تو معده اش زندگی خیلی ها به هم گره خورد و زندگی خیلی ها از هم سوا شد ... نوال و رسول گره داشتند قبلش ولی بعدش ... خیلی ها بعد که بالا اومدند پاشدند یک دوش گرفتند و رفتند سر زندگی خیلی ها هم موندند همونجایی که جنگ پرتشون کرد ... ساکن، خاموش و بهتزده صوتیش رو گوش دادم و با ته لهجه عربی اهوازی اصیل گوینده اش که ادای جنوبی حرف زدن درنمیاورد و واقعی بود چسبید
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.