یادداشت فهیمه

فهیمه

1400/08/12

                این کتاب در مورد دختریه به نام ملودی که مبتلا به فلج مغزیه و علی‌رغم هوش زیادی که داره، قادر به انجام هیچ کاری نیست، حتی حرف زدن. به همین دلیل تا مدت‌ها فکر می‌کنن از نظر ذهنی هم عقب افتاده‌ست. مثل "پای چپ من". خود ملودی راوی داستانه و کتاب از دو، سه سالگی تا یازده سالگی‌ش رو پوشش می‌ده.
در کل کتاب خوبیه اما می‌تونست بهتر باشه.
من موضوع کتابو خیلی دوست داشتم، اما ایراداتی هم به کتاب وارده. اولیش اینکه من بزرگ شدن ملودی رو احساس نمی‌کردم، ملودی سه ساله و پنج ساله و یازده ساله تفاوتی با هم نداشتن. دوم اینکه ملودی خیلی راحت می‌تونست با اسپل کردن کلمات افکارشو با اطرافیانش به اشتراک بذاره، اما خودش رو محدود کرده بود به یک سری کلمه روی تخته‌ش، و این با شخصیت ملودی و تصویری که کتاب سعی کرده بود ازش بسازه جور در نمیاد. سوم اینکه والدین ملودی خیلی منفعل بودن. واقعا تلاش خاصی برای تغییر موقعیت ملودی نکردن. خیلی راحت می‌تونستن بعد از تشخیص معلولیت ذهنی، اونو پیش چند دکتر دیگه ببرن، یا ابزار بهتری برای ارتباط برقرار کردن با ملودی پیدا کنن، یا حتی گفتاردرمانی، توانبخشی و گزینه‌های دیگه رو امتحان کنن که کیفیت زندگی دخترشون بهتر بشه. مخصوصا اینکه مادر ملودی پرستاره. و چهارم هم اینکه پایانش به نظر من زیادی تلخ بود.
از خوندنش پشیمون نیستم، اما به پای "شگفتی" یا "ماجرای عجیب سگی در شب" نمی‌رسه.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.