یادداشت
1401/4/11
«مرگ ایوان ایلیچ» برای چه کتاب می خوانیم؟ این سوالی است که خیلی ها می پرسند وگاهی حدیث نفس خودمان در هنگام مطالعه می شود. پاسخ اجمالی: گاهی برای دلم و گاهی برای دل دیگران! «مرگ ایوان ایلیچ» از جمله آن آثاری است که در دسته ی دوم قرار می گیرد، به طوری که مطالعه ی آنرا برای همه ی دولتی ها، کارکنان وحقوق بگیران دستگاه های مختلف حکومتی و خصوصی و بالجمله تمام کسانی که به نوعی با ارباب رجوع در ارتباط اند لازم می دانم. زندگی اجتماعی و طبقات آن نوع نگرش مردم به همنوعان خود را تغییر می دهد، اما این تغییر چرا و چگونه به وجود می آید پرسشی است که فعلا بهتر است در پس ذهن مان کمی خیس بخورد! به اختصار می توان تولستوی را به خاطر خلق چنین اثر موجزی ستود که در چند پرده ظهور و افول یک زندگی نمونه را برای ما ترسیم کرده است. دردناکترین حقیقت این است که وقتی مسئولان یک جامعه با ولی نعمتان خود احساس همدلی کنند که خود نیز از جبر روزگار دچار آن بلا(بیماری،فقر و...) شده باشند! از این رو یا باید برای همدل کردن مسئولان یک جامعه با مردم: ۱- خود آن مسئول چنین مختصاتی(مبتلا به درد مردم) داشته باشد. ۲-بر اثر اتفاقی خودش چنین تجربه ای را کسب کند. ۳-یا خود مردم دست به کار شوند و آن مسئول را با چنین حقایقی آشنا کنند!! اگر چه این ها همه ی داستان نیست، اما «مرگ» انکار ناپذیر ترین آینده ای است که همه ی ما با آن مواجه خواهیم شد و چه حقیقتی است این «مرگ»! از «زندگی» ملموس تر و نزدیک تر. بلاخره خواهد آمد و تفاوت ها از نوع هم آغوشی با آن واقعیت محض عیان خواهد شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.