یادداشت sin_alef

        جهان‌بینی حزب بهتر از همه بر ذهن اشخاصی مسلط می‌شد که از درکش عاجز بودند. می‌توانستند فاحش‌ترین تخطی از واقعیتی را به‌شان بقبولانند، زیرا هرگز تمام‌وکمال به قباحت آن‌چه ازشان مطالبه می‌شد پی نمی‌بردند، آن‌قدر هم به رویدادهای عمومی توجه نداشتند که دریابند دوروبرشان چه می‌گذرد. به برکتِ عدم‌ادراک، سالم می‌ماندند. فقط هر چه را به خوردشان می‌دادند می‌بلعیدند و ازشان لطمه هم نمی‌دیدند زیرا تفاله‌ای باقی نمی‌گذاشتند، درست همان‌طور که دانهٔ ذرتِ هضم‌نشده از بدن پرنده می‌گذرد.

پ‌ن: "کسی که گذشته را کنترل می کند، آینده را کنترل می کند. کسی که حال را کنترل می کند گذشته را نیز کنترل می کند.”
یکی از جملات جالب کتاب بود..

پ‌ن۲: یه بنده خدایی این کتاب رو بهم هدیه داده بود و هر روز می پرسید خوندیش؟ و خب من مجبور شدم که بخونمش.
کتاب به شدت کند پیش میره، خصوصا ابتدای داستان، فضا سیاه و ناامیدانه است. 
در به تصویر کشیدن دوران دیکتاتوری موفق بوده.
دوستش نداشتم...

#۱۹۸۴
#جرج_اورول
#کتاب
#معرفی_کتاب