یادداشت صَعوِه
1403/2/18
داستان.(خب الان فهمیدم همین یک کلمه رو نوشتم و ادامه نداده بودمش:))) البته خوب کلمه ای هم هست. داستان شهرزاد و ملک و اینکه قصه خشم رو می خوابونه و جهان رو می تونه تغییر بده خودش اونقدر قصه قشنگیه که یه آرزو می تونه باشه. این کتاب رو بچگیام خریده بودم و تازگیا در کتابخونه دفتر پدرم دیدمش. ۵ قصه داشت که قصه عجیب و غریبش قشنگ نصف کتاب می شد.(واقعا هم انقدر همه رو کشت به خاطر مسلمون نشدن که دیگه هر بار معلوم بود ملک غریب می زنه همه سلطان ها و شاه های ممالک کافر(!) رو می کشه و هی هم زن می گیره از اون کشور ها.) نثرش واقعا برای من سخت نبود و خوشم اومده بود از اینکه در عین شباهت قصه به کتاب های با زبان گذشته؛ اونقدر سخت و سنگین نبود و روان می شد خوند. معنی کلمات ناشناس رو هم در پینوشت ها گذاشته بودند که برای بچه ها به خصوص کار رو راحت تر می کنه(و شایدم آدمبزرگا:) به شدت دلم می خواد تمامش رو یه روز خونده باشم و خودم برسم به شب هزار و یکم. عزت زیاد.
(0/1000)
1403/2/18
0