یادداشت زهرا دشتی
1402/11/19
زمستان سال ۱۴۰۱، خسته از کار روزانه، در کنار کتابخانه مدیرعاملِ وقت (شرکتی که آن زمان مشغول به کار بودم)، که بخشی از آن در سالنی که ما مستقر بودیم قرار داشت قدم میزدم و به تفنن کتابها را تورق میکردم که به کتاب «بهجعبه دست بزن» برخوردم. اسم کتاب کنجکاوی تنبل من رو تحریک کرد و کتاب رو برداشتم، مقدمهی مترجم نگاهی انداختم و صفحه اول کتاب رو خوندم و بعد کتاب رو بستم و داخل کتابخانه گذاشتم. ست گادین حرفش رو در صفحه اول کتاب به من زده بود. پشت میزم برگشتم و بعد از اون، از اونجایی که فردی محتاط و فراری از ریسک بودم، آرام آرام شروع به دست زدن به جعبه کردم. حالا، تقریبا یک سال بعد از شروع دست زدن به جعبه، وقتی به پر سر و صداترین و دردسرسازترین جعبه دست زدم،این کتاب کم حجم رو تهیه و مطالعه کردم شاید در این راه پر دردسر، راهگشا باشه. از نظر من گادین در همون صفحه اول کل حرفش رو زده. بقیه کناب شرح و مثال آوردن پیرامون اصل حرفش هست که صد البته خواندنش نه تنها خالی از لطف نیست، بلکه راهگشا هم هست. من کمی با جملهبندیها و ترجمه مشکل داشتم اما در مجموع خوانا و قابل فهم بود. اگر از بودن در وضعیت ثابت،معین و پایدار فعلی راضی هستین و جرات ندارین خلاف جریان اقدام کنید، این کتاب رو بخونید و از خطری که درست کنار گوشتون، حتی روی شونهی شما نشسته، با خبر بشین. این کتاب خوب رو نشر آموخته با ترجمهی خانم صدف حکیمیزاده چاپ و منتشر کرده است.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.