یادداشت محدثه ز
1404/4/11
منظومه های (بعضا منثوره ها!) عاشقانه همیشه مردونن! همیشه مجنونه که عاشق میشه، یا فرهاد، خسرو و.... همونطور که حارث میگفت عشق مثل شجاعت مال مرداس! اما این بار قراره شاهدخت بلخ عاشق غلام برادرش شه و همه معاملات رو بهم بزنه! کتاب رو بسی دوست داشتم، نثر خیلی شیوایی داشت، ولی دوست داشتم بیشتر شعر های رابعه رو می نوشت یا مثلا مشاعره رابعه و رودکی رو هم مینوشت. عشق توی این کتاب، یه چیز متفاوت تر از عشق های کتابای دیگه بود! این که رابعه وصال رو وصال تن نمیدونست به عشق تقدس میبخشید! در واقع مفهوم واقعی عشق رو میشد تو سطر سطر داستان حس کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.