یادداشت Emperor of the book
1404/3/28
این داستان، پر از لحظههای تاریک و پرنور است، از جنگها و نفرینهایی که بر سرزمین سایه افکندهاند، اما در عمق همهی این زخمها و ویرانیها، عشقی نهفته که نه آرام است، نه ساده؛ عشقی ویرانگر اما قدرتمند. اوریا و رین، دو قطب متضاد در قلب این طوفاناند، عشقی که قرار بود نابودشان کند، اما آنها را به هم پیوند زد، و از میان دود و خاکستر، شعلهای زنده نگه داشت. اما غم نبود وینسنت، همیشه سنگینی میکند، خاطراتش آنقدر زندهاند که سیل اشکهایم را جاری میکنند. از لحظهای که در غار روحش بود و آن خاطره سخت که قرار بود دخترش را بکشد، اما به جای آن، عاشقش شد... عشقی تلخ و زیبا که هنوز در دل داستان جاریست. این کتاب نه فقط قصهی عشق و خیانت است، بلکه حکایت اتحاد و نیروییست که در دل تاریکیها شکل میگیرد، اتحادی که قدرتمندتر از هر نفرین است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.