یادداشت محمدهادی رمضان‌زاده

        ‌
دوره نوجوانی، بیشتر می‌چسبید؛ هم خودش، هم کتاب‌هایش! بعد از ده سال جلد ششم تا آخر مجموعه آخرین شاگرد را از دخترعمه‌ام قرض گرفتم و یک روزه، یک جلد را سرکشیدم. هنوز حس سابق را داشت، ولی ضعیف‌تر و خسته‌تر...خط به خط داستان به این فکر می‌افتادم که: «چرا جزییات روایت، اینقدر کم و نپخته‌اس؟ چرا شخصیت‌ها اینقدر «درنیامده» از آب درآمده‌اند؟ چرا نظم منطقی بین اتفاقات اینقدر کم است؟ این همه از هم‌گسیختگی اتفاقات  و ترتیبشان، با یک ویرایش ترو تمیز جمع می‌شد...نمی‌شد؟!» حس خواندن یک رمان فانتزی، به قلم مژگان مظفری یا میم‌‌مودب‌پور! بعید است این همه گیر و گرفتاری، به‌خاطر ضعف ترجمه باشد-قطعا اگر تالکین یا مارتین یا رولینگ به صرافت نوشتن این مجموعه می‌افتادند، جاندارتر و استخوان‌کلفت‌تر می‌شد!
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.