یادداشت
1401/11/6
جردن پترسون روانشناس بالینی و استاد دانشگاه بعد از این که سوالات بسیاری از طرف بقیه دربارهی زندگی مواجه شده بود تصمیم گرفت نسخهای از قوانین زندگی که باعث میشود از هرجومرج زندگی بکاهند را بنویسد که حاصلش این کتاب شد. این کتاب، کتاب بدی نیست ولی کتاب فوقالعادهای هم نیست زیادهگوییها و پراکندهگوییهای پترسون حوصلهتان را سر میبرد یا گیجتان میکند بعد ناگهان تصمیم میگیرد حرفهای مهم و جذابی بزند و تازه متوجه میشوید چرا آن همه مقدمه گفته. یا بعضی جاها به نظرم نظراتش خیلی همهشمول نبود و اگه نویسنده خودش به این نکته آگاه نیست و اشاره نمیکند خواننده باید خودش و تفاوت هایش با دیگران را بشناسد و اگر حرفی برایش معنی و کاربرد نداشت دلیلی بر این که برای بقیه هم همین طور است نیست و برعکس.(و البته که دروغ برای همه دروغ است). برای من استفاده زیاد از عهدین برای شرح و تبیین قوانین آزاردهنده بود چون که نه آشنایی باهاش دارم نه تو فرهنگ مسیحیت بزرگ شدم و خیلی مسائل دیگر که وقتی از دین برای نوشتن همچین کتابی استفاده میکنی میتواند جبهه گیریهای زیادی داشته باشد و البته خود پترسون یکبار اشاره کرد که مسیحیت تاثیر بهسزایی در فرهنگ غرب داشته و خب نمیتوان نادیدش گرفت. ولی با این حال اگر هر کتابی را با این دید نگاه کنید من میخواهم از نکات مثبتش استفاده کنم برای شما چیزی خواهد داشت. (اگر جایی به یه خلاصه ازش برخوردید شاید کفایت کند) این نوع سادهسازی و تحریف در میان نظریهپردازها معمول است. آنها یک شعار واحد دارند: دولت بد است، مهاجرت بد است، نظام سرمایهداری بد است، نظام پدرسالاری بد است. سپس تجربیات خود را پالایش و رصد میکنند و از وسعت دیدگاهشان میکاهند تا بتوانند همه چیز را در قالب این شعار توضیح دهند. آنها به شکلی خودشیفته اعتقاد دارند که در زیر تمامی این تئوریهای بد، دنیا میتواند به سمت درستی پیش برود، البته اگر کنترل آن را بر عهده بگیرند اگر از دستهای هستید که تو این بند توصیف کرده احتمالا خوندن این کتاب براتون دشوار و آزاردهنده باشه. از یک سوراخ کلید به دنیا نگاه نکنید دیدتان را وسعت ببخشید. به هیچ وجه ترجمه نشرنوین را توصیه نمیکنم نه تنها بعضی جاها گنگه بلکه حتی غلط و گمراهکننده ترجمه شده. من بقیه ترجمهها رو چک نکردم اگه میتونید زبان اصلی بخونید اگر هم نه بقیه ترجمهها رو چک کنید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.