یادداشت عطیه بانو

عطیه بانو

عطیه بانو

3 روز پیش

        گوشی از دستش افتاد و دوباره برداشت و خواند و دوباره افتاد و دوباره خواند و دوباره افتاد و دیگر از جایی به بعد گوشی را برنداشت و به یک نقطه خیره شد و ماند. مثل یک تکه سنگ. مثل یک دست فروش که از سرما یخ زده باشد...
      
5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.