یادداشت مهرناز بهروش
1404/2/18
نمیدونم چرا همه از این کتاب تعریف کردن در حالیکه واقعا افتضاح بود! به زور تمومش کردم و تقریبا آخرای کتاب باورم نمیشد که نویسنده چنین خزعبلاتی ساخته و به اسم داستان جنایی به خورد ملت داده!!!! واقعا دلم میخواد داستان رو اسپویل کنم که کسی وقت نذاره بخونتش. البته داستان دیگه نویسنده "نیمه شب" خیلی خیلی قشنگ و متفاوت بود و همین باعث شد بیام این یکی کتابشو بخونم. داستان دربارهی کیسی فلچره، یه بازیگر مشهور که بعد از یه تراژدی یعنی غرق شدن شوهرش توی دریاچه، به الکل پناه برده و حالا مادرش اونو فرستاده خونهی دم دریاچه تا از جلوی چشم انظار دور باشه (سوتی اول، مادر آدم چقدر میتونه بیاحساس باشه که تو رو بفرسته همونجایی که شوهرت توش غرق شده، اونم تنهایی!) بعد کیسی یه روز کاترین همسایه خونهی اونور دریاچه رو از غرق شدن نجات میده و از سر کنجکاوی با دوربینی که شوهر مرحومش خریده بوده خونهی این همسایه رو هی دید میزنه. خونه شیشهایه و قسمتهای زیادیش پیداست تا اینکه کمکم شک میکنه که شوهر همسایه که اتفاقا زنش سوپرمدل هم هست، قصد داره واسه پول بکشتش و ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.