یادداشت محدثه ز
1404/4/11
"میدانست بعد از این تجربه زندگیاش تغییر خواهد کرد، ولی هرگز به ذهنش خطور نمیکرد که این تجربه چه اندازه میتواند بزرگ باشد. انسانهایی که هرگز افسانهای شکل نمیدهند از درک نخستین لحظات شکل گرفتن یک افسانه عاجزند." خب نمیدونم ریویو رو دقیقا چطوری شروع کنم، چون هرچی بگم اسپویله و از طرفی توضیح پشت جلد کتاب هم خیلی راهگشا نیست، در واقع وقتی تا نیمه کتاب رو خونده باشید متوجه استعارههای ظریفش میشید، پس فکر میکنم مستقیم باید بریم سراغ نظراتم! من مسئول همخوانی کتاب کوارتت بودم، یک گروه حدود ۱۱۵ نفری رو باید مدیریت میکردم و روز اول انقدر از خوندن کتاب گیج شدم که خودم نتونستم به سهمیه تعیین شده برسم! چرا اینو گفتم؟ چون شمایی که این ریویو رو میخونی حواست باشه حدود ۵۰ صفحه اول رو باید با دقت بخونی، یک عالمه شخصیتهای مختلف بهت معرفی میشن که همگی تو داستان نقش دارند، پس لطفا سر صبر و باحوصله بخون و حتی اگه فکر میکنی لازمه یک کاغذ و قلم بذار کنار دستت! اما این گنگی فقط اولشه، کمکم با ساختار کتاب آشنا میشی و روی غلتک میفتی و با شخصیتها رفیق میشی و از رنگها و هالههای کتاب لذت میبری و شاید مثل من تا صبح بیدار نگهتون داشت! این کتاب در دسته علمیتخیلیهاست اما سافته. فضاسازی و شخصیتپردازی کتاب بسی خوب و زندهس هرچند من گاها احساس میکردم به توصیفات بیشتری در کلیات فضا نیاز دارم. (مثل ساختار جزیره و قلب و ارتباطشون) شاید احساس کنید با ایده کتاب آشنایید، اما ساختار کتاب، شخصیتها و تفکراتشون خیلی خاص و دوستداشتنیه. از طرفی فراخوانرنگها جلد اول یک مجموعهس و خیلی از نویسندههای معروف هم حتی جلد اول مجموعههاشون رو برپایه یک داستان قدیمی میذارن (با اقتباس از اون داستان مخاطب رو با شخصیتها آشنا میکنند و دنیاشون رو بهمون نشون میدن)، پس ایده کتاب تکراری نیست ولی شباهتهایی میشه بینش با سایر کتابها پیدا کرد و از طرفی طوری تموم میشه که واقعا نمیشه هیچ پیشبینی برای اتفاقات داشت. کتاب پر از رفرنسهای تاریخی، سینمایی و کتابیه که محسوس و نامحسوس در بخشهای مختلف کتاب گنجونده شده و از همه قشنگتر و خلاقانهتر هم فهرست کتاب که متشکل از اسامی کتابها و فیلمهای معروفه. کتاب کلمات جدید و کمتر دیده شدهای داره که برای من خیلی جالب بودند. (و بسیار منو یاد بهنام حاجیزاده و ترجمههاش میانداخت، چون ایشون هم از کلمات خاصی استفاده میکنند. :دی ) دوست دارم یک نقلقول از صفحه ۱۸۲ کتاب براتون بیارم: "واقعیت این است که برخلاف تصور شنوندگان هر روایت، قهرمان آن روایت مرکز کائنات یا حتی جهان خودش نیست. در وانفسای اتفاقاتی که در زندگی او رخ میدهد، جهان و انسانهای دیگر نیز بهمیزان درخور توجهی حائز اهمیتاند." داستان از زاویه دید دانایکل روایت میشه و اینکه راوی خودش هم گاها نظراتش رو میگه برام خیلی جالب بود. (تنوعطوری و سبک متفاوت) اما بخشی که از کتاب نقل کردم مناسبترین توضیح برای شخصیتپردازی کتابه. هیچ شخصیتی حتی فرعی اضافه نیست و ما حضورش رو، هالههاش رو و احساساتش رو میبینیم. و این زوایا دید متفاوته که به داستان معنا میبخشه. نکته خوب دیگهای که تو شخصیت پردازی میشه بهش اشاره کرد اینهکه هر فرد لحن و شیوه صحبت متفاوت خودش رو داره، و این تفاوتها بهنحوی امضای اون شخصیته و از بقیه متمایزش میکنه. و اما عشق! این کتاب پر از عشقه اما رمنس نداره! خیلی خوب به روابط بین افراد پرداخته شده و روابط بین افراد واقعا زیباست و مفهومی که از عشق صفحه پایانی کتابه، خود خودشه! یه ترازوی در حال تعادل... سیر داستانی کتاب منطقیه هر چند یکجاهایی تند میشه، پایان کتاب هم خیلی کامل و دلنشینه، همه شخصیتها دقیقا سرجاشون قرار میگیرند و من (ما) بهعنوان خواننده تکتکشون رو شناختم و حالا باید بریم جلد دوم تا ببینیم چند مرده حلاجن و چه اتفاقاتی پیش روشونه! و واقعا درک نمیکنم چطوری قراره تموم شه. با این شخصیتهایی که تو جلد اول خوندیم حداقل باید سه چهار جلد داشته باشه. × این کتاب اثر اول نویسندهس و بهعنوان یک اثر اول خیلی تر و تمیزه و به نظر من ایرادی نداره بهجز مواردی که در واقع سلیقه متفاوت من بهعنوان یک خوانندهس. مثلا من توقعم از یک کتاب ایرانی یک فضای ایرانیه! ب_ب ( اینم یه بخش کوچیک از سنگاییکه قبل از نوشتن ریویو با نویسنده وا کندم :)) ) ×خانم سالمی اسپینآف فصل صفر هم بنویس لطفا. بعدا نوشت: یک نقل قول از ریویو سورن براتون میارم چون خیلی باهاش موافقم: "به امید سلطنت نیک به جزیره!"
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.