یادداشت زهرا رستاد
1402/12/1
این کتاب روایت رنج است! حدود پنج قرن پیش، پس از آن که اروپایی ها تصمیم به زندگی در قارهی امریکا گرفتند، نیاز شدیدی به نیروی کار برای توسعه و پیشرفت داشتند. آنها این نیروی کار رایگان را با انتقال سیاهپوستان افریقایی و به بردگی گرفتن آنان تامین کردند... الکس هیلی در این کتاب با پرداختن به داستان زندگی نیاکان خود، از رسم و رسومات و زندگی آفریقایی های مسلمان میگوید و ما را به سفری دور و درازی میبرد.. در همان زمان است که با شخصیتی به نام 《کونتا کینته》و داستان بردگی، مواجه میشویم و این داستان تا نسلهای بعد از کونتا ادامه دارد... در این کتاب، شاید بتوان درک کرد که چقدر سخت است، شخصی زنده باشد ولی از حقوق انسانی برخورد نباشد! همچنین در این کتاب میتوان استعمار و زیاده خواهی غرب را بیشتر شناخت و دانست که رفاه غرب به ازای رنج، شکنجه و تجاوز به بیگناهان به دست آمده است.. "قانون میگوید اگر سیاهپوستی، در چشم سفیدپوستی راست نگاه کند ۱۰ ضربه شلاق باید بخورد. قانون آنها میگوید اگر سفیدی قسم بخورد که سیاهی دروغ گفته است حق دارند یک گوش او را ببرند. اگر سفید بگوید سیاه دوبار دروغ گفته است حق دارند دوتا گوش او را ببرند و ...." نوشتن درمورد این کتاب خیلی سخت بود..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.