یادداشت نگین جعفری
5 روز پیش
جایی نوشته بود: "دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای کیسهایست. هول هولکی و دم دستی برای رفع تکلیف .اما خستگیات را رفع نمیکند.دل آدم را باز نمیکند. خاطره نمیشود. دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است. پر از رنگ و بو. این دوستیها جان میدهند برای خاطرههای دمِ دستی.. این چای خارجی را میریزی در فنجان،مینشینی با شکلات فندقی میخوری و فکر میکنی خوشحالترین آدم روی زمینی. فقط نمیدانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت میشود رنگ قیر... سیاه ... دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است. باید نرم دم بکشد. باید انتظارش را بکشی. باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی. باید صبر کنی. آرام آرام مقدماتش را فراهم کنی. باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک. خوب نگاهش کنی. عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشیاش و زندگی کنی..." کتابهای آقای نادر ابراهیمی برای من چاییست که اگرچه دوست دارم همه را لاجرعه و تا انتها سربکشم،اما اکنون لذت آهسته،جرعه جرعه نوشیدنشان و زندگی کردن برایم بیشتر است. پ.ن:از بین همهی کتابهای آقای نادر ابراهیمی(حتی آنهایی که خیلی بیشتر از این کتاب دوستشان دارم)،یادداشت را لای این کتاب میگذارم که میدانم افراد کمتری آن را خواهند خواند. ۱۳ خرداد ۱۴۰۴
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.