یادداشت حــ
1404/5/8
(حاوی اسپویل) فکر میکنم این عاشقانهترین کتابی بود که از تولستوی خوندم! توصیف اون احساس و روند عاشقانهش، نه تنها کلیشه ای نیست بلکه واقعاً جذاب و نفس گیره؛ این رو به عنوان ویژگی مثبت این داستان میدونم. نکته بعدی هم راجع به اینه که راویِ ماجرا، یک خانومه؛ یک خانوم جوان که پر از احساسه و شاید اونقدر ها هم درست تصمیم نمیگیره. مورد بعدی راجع به ازدواجه... قرار نیست ما تا لحظه ازدواج ماریا (دختر قصه) بخونیم و بعدش هم بگیم زندگی خود را با خوبی و خوشی آغاز کردن، و پایان قصه! نه! بلکه تمام ماجرا بعد ازدواجه... من فکر میکنم سعادت زناشویی، به معنای اون بالغ شدن بعدِ ازدواجه که هر دو طرف تجربهش میکنن. اینکه تو یاد شور و هیجان ابتدای ازدواج بیفتی، و ببینی که الان خبری از اون علاقه نیست، اما همچنان اون آدم رو دوست داشته باشه و براش احترام قائله باشی و بهش وفادار بمونی، به نظر من سعادت زناشویی دقیقاً همینجاست؛ توی صبر، گذشت، بخشش و واقع بینی. خیلی دوست داشتم مثل باقی کتابهای ایشون..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.