یادداشت رعنا حشمتی

        توی ماشین، در راه برگشت خواندمش. و آنقدر گریه کردم که مردم. در مضیقه‌ی (همینه املاش؟:-”) دستمال کاغذی هم بودم و...!!!! چرا باید بنویسند این رو؟ اذیت‌م کرد. اذیت.
آزار روحی بود برام. و همین فقط... ! پس بش یک می‌دم.
باورم نمیشد که تهش اینقدر میتونست فراموش کنه...

پ.ن: ستایش نمیدونه خودش، ولی کتابش دستمه :)) :-” ممنون ازش.
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.