یادداشت نیما اکبرخانی

                جعفر جهروتی از آن آدم های خاص جنگ ایران و عراق است . فرمانده یک یگان نبرد پارتیزانی که تقریبا از سال ۶۳ به بعد را یک سره در خاک عراق گذرانده است . کسی که توانسته در عمق ۲۱۰ کیلومتری یک دشمن شهری را به طور کامل تصرف کند یا اینکه در عمق ۳۰۰ کیلومتری دشمن حمله موفقی را سامان دهی کند. فرو رفتن در چنین عمق هایی اصلا از آن کارهایی نیست که تصور کنیم از هرکسی بر می آید. همین هم این کتاب را خاص می کند . کتاب در واقع روایت عده ای از رزمنده های ماست که زمان جنگ کاملا محرمانه بودند و پس از جنگ هم انگار محرمانه ماندند. اما به کتاب ۳ از ۵ دادم ، به خاطر تعریف با عجله داستان . نمی دانم این همه عجله برای چه بود . خاطرات سید کاظم داور که فقط در یکی از عملیات های این یگان حضور داشته به مراتب از کل این کتاب مفصل تر است . انگار نویسنده یا مصاحبه گیرنده عجله داشته است یا نخواسته آنطور که باید از آقای جهروتی حرف بکشد .
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.