یادداشت فاطمه سلیمانی
1403/10/9
امیلی عزیزم! حالت چطور است؟ اوضاع روبهراه و مساعد است؟ امیدوارم که چنین باشد چون برای من که اصلا مساعد نیست. میدانی امیلی؟ اینکه به تو نامه بنویسم کمی برایم غریب است، پس ببخش اگر کمی بندهایم باهم مرتبط نیستند. امیلی، امشب واقعا بهت نیازمندم. دلم برایت تنگ شده، خیلی هم تنگ شده. میگویند تا وقتی کسی هست قدرش را نمیدانی و وقتی میرود تازه میفهمی که او چقدر مهم بوده. من تا همین چندشب پیش تورا در قفسه کتابخانه رصد میکردم ولی فقط از کنارت رد میشدم و حالا که از پیشم رفتهای دلم برایت تنگ شده. ببخش اگر خودخواهم. امیلی، امشب نامه دادم چون به چندچیز رسیدهام که احساس میکنم فقط تو میتوانی آنها را درک کنی، پس به گوش شنوایت محتاجم. میدانی "حقیقت" چیست؟ از نظر من حقیقت مانند یک دم است. یک دمی که همیشه به انسانها وصل است و نمیتوانند آن را از خود جدا کنند. شاید گاهی بتوانند دمشان را نادیده بگیرند، مثل وقتهایی که خیال بافی میکنندو یا کتاب میخوانند و فیلم میبینند، اما بازهم هیچ کس هیچ وقت نمیتواند از شر حقیقت خلاص شود. حقیقت ها مانند کنه به آدمها میچسبند و نمیشود آنهارا جدا کرد. میدانی؟ آدمها دو دستهاند: یا حقایق را میپذیرند و با آنان کنار می آیند و یا با حقیقت ها لجبازی میکنند و سعی میکنند نادیده بگیرندشان، ولیکن حقایق را تا همیشه نمیشود پنهان کرد و نادیده گرفت. انسان های واقعگرا، آدم هایی هستند که با حقایق زندگیشان کنار می آیند و سعی میکنند حقایق را ببینند. من نمیگویم اینطور آدمها، انسان های بدردبخوری نیستند، نه هرگز! بلکه میگویم اگر همیشه هم حقایق را ببینیم و دیگر خیال بافی و ایده پردازی نکنیم زندگی کسل کننده تر از الان میشود! موافقی؟ هرچند گاهی هم لازم است انسان ها فقط حقایق را ببینند...خودت که میدانی منظورم چیست... اما برخی دیگر از ما، اصلا حقایق را نمیپذیریم و با آنها لجبازی میکنیم و من واقعا نمیدانم چرا. در زندگی همه ما لحظاتی هست که حقایق را دوست داریم نادیده بگیریم و پنهان کنیم، بله. این طبیعی است. اما اگر قرار باشد این "برخی لحظات" به "همیشه " تبدیل شوند... نمیدانم من دقیقا جزو کدام یک از این دودسته هستم، واقعا نمیدانم! اما امشب بیشتر در دستهای قرار داشتم که میتوانست و میخواست حقایق را ببیند و بتواند از آنها یک جمع بندی بکند. و خب حقایق را دیدم و جمع بندی هم کردم، امیلی. حالا باشد یک وقت همدیگر را ملاقات کنیم و در این باره بیشتر صحبت کنیم، نظرت چیست؟ مشتاق دیدار تو، دوست دورت
(0/1000)
ثنا سادات الحسینی
1403/10/9
1