یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب چهارم)
        کاش این جاده ادامه‌دار بود...

همیشه تاریخ را اینگونه می‌خواستم: یکی بنشیند قصه‌طور برایم روایت کند. که سنه‌ی هزار و فلان، در شیراز فلان‌حاکم به چه مشغول بوده، در همان زمان، خراسان فلان‌شاهک چه در سر داشته، بیگانه‌ی انگلیسی و هلندی کجای کار این مملکت بودند، جنوب دست کیست، شمال را چه کسی اداره می‌کند و و و همه‌ی این‌ها را بگذارد کنار ریزشخصیت‌هایی که داستان را قوام می‌بخشند. حالا که جلد دوم را تمام کردم و یک جلد دیگر پیش رو دارم، دارم با خودم می‌گویم که «ای کاش این قصه‌های تاریخی سراسر شور و عشق تمام نمی‌شد. کاش این جاده ادامه‌دار بود...»
      

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.