یادداشت زهرا اکبری🦋

من بادم و تو آتش: درباره زندگی و آثار مولانا
        از نگاه نویسنده، داستانها و حکایت های زیبای عطار که به شعر فارسی سروده شدند ، اغلب عنصری از انتقاد اجتماعی ،حتی شطیحاتی در مورد خداوند، که چرا این جهان را در حالیکه می توانسته بسی بهتر بیافریند ،اینهمه کژ و معوج آفریده است وجود دارد . هر چند غالباً چیزی مطبوعی جهت تسلای خویش می یابد ،اما غبار سودا همیشه در شعر او  هویداست.
  و این شدیداً با نگاه مولانا در تضاد قرار می گیرد‌؛  آنجا که مولانا در پایان داستان‌هایش با بلی گفتن  ضفرمندانه به قدرت ،محبت وحکمت خداوند سر بر می آورد ،چنانچه مولانا در مواقعی که غم سراسر وجودش را گرفته ،امید به رحمت و دانش ابدی خداوند را از دست نمی دهد .
"وی پس از هفته ها و ماهها و سالها ی بسیار که رنج عشق کشید دریافت که رازی در پشت همه ی ابتلائات و امتحانات دنیایی وجوددارد ،وبه این حقیقت که خدا گر زحکمت ببندد دری ،زرحمت گشاید در دیگری پی برد "
و از نگاه شیمل ، شاید همین جنبه از تعالیم مولاناست ،که او را محبوب میلیونها خواننده کرده است .
      
3

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.