یادداشت آرمیتا پرتوی
1404/5/21
کتاب خاطرات یک آدمکش از نشر چشمه، نوشته ایم یونگ ها: نمیدانم چه شد فکر خواندنش به سرم زد، گمان میکنم چند باری اسمش در فضای مجازی به گوشم خورد، جدای از آن، قبل از به طور قطع خریدنش، یکی دو باری آن را در کتابفروشی به دست گرفتم ولی به خرید نرسید. تا آن که بار آخر به خودم گفتم: باید بخرم و بخوانم و بفهمم در داستان نویسی کرهای نویسندهها چه میکنند. متن کتاب آنقدر کوتاه و روان است که خواندنش به بلندای یک هفته هم نمیکشد. داستان یا مختصر نوشتهها از زبان یک پیرمرد به ظاهر بازنشستهی آلزایمردار آدمکش است که باید و نبایدهایی را برای خودش مینویسد و اتفاقات روزش را که مثلا یادش نرود و به دردسر نیفتد. راستش قلم نویسنده در جایی که فکر میکنید این چه داستان بیمحتوای ساده و حوصله سربر یکنواختی است به کل تغییر میکند و تمام فرضیات و بدیهیات را به چالش میکشد. نویسنده با سبک متفاوتی که استفاده کرده یک طرح اولیه ساده را طوری لای کلمات پیچیده که موجب شوک و تعجب خواننده پس از فهم درست اتفاقات شود. کتاب را خواندم، دقیق هم خواندم، اما از قلم نویسنده گیج شدم، شایدم هم بخاطر اینکه از زبان یک فرد آلزایمری روایت میشود، اتفاقات عجیب به نظر میرسند. خواندن کتاب سرگرمکننده بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.