یادداشت نرگس عمویی

        خب می‌تونم بگم از تمام آثاری که از هما پوراصفهانی خوندم، بیشتر دوستش داشتم.
داستان گره داشت، معمایی برای حل شدن داشت. تکه های پازل یواش یواش و بعضی وقت‌ها هم یکهویی کامل می‌شدن. تا قبلِ ۱۵۰صفحه‌ی آخر که هنوز معما حل نشده، کاملاً غیرقابل حدس بود. کاملاً. و واقعاً آدم درگیر داستان می‌شد. که پس قاتل کی بوده؟
این‌که شخصیت اصلی به عنوان یک آدمی که به‌خاطر صحنه‌ای که دیده، فراموشی گرفته و به گیجیِ خواننده‌س، خواننده رو با کتاب همراه‌تر می‌کرد.
بعد حل شدن معما می‌شه گفت ناامید شدم. که چه حیف که این همه مدت ما رو کشوند با خودش و درگیر کرد ولی حقیقت همچین بود. که کاش به اندازه‌ی مسیر فهمیدن حقیقت، به خودِ حقیقت هم بیشتر پرداخته شده بود و فکر شده بود.
ولی به هرحال دو روز منو این کتاب گرفت و ارزش یک بار خوندن رو داشت.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.