یادداشت صَعوِه

صَعوِه

صَعوِه

1404/4/30

        اولین رمان نابوکوف؛ که قبل از این کتاب «لولیتا»ش رو خونده بودم و برای همین کاملا سطح داستان‌پردازی‌ها با هم متفاوت بود.
اگه ماشنکا رو با رمان‌های بقیه نویسنده‌ها مقایسه کنم؛ کتاب خوبیه. یه رمان ساده از این لحاظ که داستان پیچیدگی خاصی نداره. پر از توصیفه که برخی توصیفات عالین-و من دوباره یادم نیست مثل چی اما اون لحظات که خوندم ازشون لذت بردم و فقط حوصله‌م نکشیده بنویسمشون به این بهانه که این یکی حتما یادم می‌مونه بس که خوبه😁-و بقیه گاهی حوصله سربر. این ویژگی رمان‌های روسیه انگار؛ در همین تعداد اندکی که ازشون خوندم. توصیفات بسیار ظریف و طولانی برای رسیدن به صحنه‌ای که شاید حتی اون همه توصیف هیچ ربطی به مفهوم نهایی صحنه نداشته باشه.

با خود نابوکوف در لولیتا-که تنها چیز دیگریه که ازش خوندم تا امروز-اصلا قابل مقایسه نیست. توصیفات در لولیتا عالین. کاملن. دیوانه‌وارن-و همچنان جاهایی حوصله‌سربر-که خب قبلا یادداشت نوشتم براش.
و خب نابوکوف با خودش سخته مقایسه‌ش کنم. 
نوستالژی این کتاب برای من قصه‌های نوجوانی و جوانی بابام بود که دفترشون رو بهم قرض داد تا بخونمشون. بنا به گفته‌ی خودش و برخی دوستان ادبیات دوستش؛ اگه مطالعات سیاسی رو ول می‌کرد؛ نویسنده خوبی می‌شد.-و البته منم موافقم-
خلاصه که نابوکوفی که ماشنکا رو نوشته؛ شبیه پدرمه و نوستالژی‌ای که نابوکوف با جمله‌ی«تا دم مرگ ولت نمی‌کنه» یا چیزی به این مضمون توصیفش کرده؛ برای من داستانای پدرمه.
فکر کنم برای سیر کردن در آثار نابوکوف خوندنش خوب باشه؛ وگرنه وقت برای کارای دیگه‌اش گذاشته بشه بهتره.
      
11

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.