یادداشت زینب
1404/3/2
آخرین انار دنیا حکایت بخشی از تاریخ کردستان و مردمش به سبکی شاعرانه وافسانهای و در عین حال نزدیک به واقعیت است. راوی داستان، مظفر صبحدم، در یکی از جنگها به اسارت میرود و ۲۱ سال از عمرش را در بیابانها سپری میکند و وقتی آزاد میشود حیرتزده میبیند که همه چیز تغییر کرده است و کسی هم نیست که او را بشناسد. با شخصیتهای خاص و منحصربهفردی در این داستان روبهرو هستیم: دختران سپید، سریاسها، محمد دلشیشه، و .... که هر کدام پیچیدگیهای خودشان را دارند و نماد چیزی هستند و همین آنها را در ذهن ماندگار میکند. من نسخهٔ صوتی این کتاب را گوش دادم با صدای آقای بهرام ابراهیمی. چندین فصل طول کشید تا به لحنشان عادت کنم، کمی غلوآمیز به نظر میآمد؛ اما حالا که کتاب تمام شده احساس میکنم همین سبکشان باعث شد که داستان پررنگتر در ذهنم نقش ببندد. به نظرم داستانی نیست که برای همه جذاب باشد. از آن داستانهاست که باید صبور باشی و زود قضاوت نکنی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.