یادداشت محمدامین اکبری

کالکی
        به نام او

یادداشت زیر را برای یکی از وبگاه‌های معرفی کتاب نوشتم:

«پس از پایان»

گور ویدال، نویسنده نام‌آور امریکایی، را در ایران بیشتر به دو اثرش می‌شناسند؛ «آفرینش» و «ایران؛ سرزمین مقدس». کتاب‌هایی که تا به امروز علی‌رغم حجم بالایی که دارد به چاپهای متعددی رسیده است. 
به‌تازگی اثری دیگر از گور ویدال با عنوان «کالکی» توسط نشر معاصر و با ترجمه فریدون مجلسی به بازار کتاب عرضه شده است. البته این کتاب که عنوان فرعی‌اش «پس از پایان» بود در اواخر دهة هفتاد با همین ترجمه توسط انتشارات البرز منتشر شده بود. که سال‌های زیادی در بازار موجود نبود و بیشتر کتاب‌دوستان همان دو کتابی را که در ابتدای یادداشت به آن اشاره شد، تنها آثار ترجمه شده از ویدال می‌دانستند در صورتی که آقای مجلسی چند کتاب دیگر هم از او ترجمه کرده است که سرنوشت مشابهی چون چاپ اول «کالکی» ‌داشته‌اند.
به‌هررو انتشارات فرهنگ معاصر که چند سالی می‌شود در عرصه ترجمه و نشر آثار داستانی فعال شده است این کتاب را با ظاهری آراسته و متنی منقح عرضه کرده است و در حال حاضر در دسترس عموم علاقه‌مندان قرار دارد.
«کالکی» روایتگر وضعیت دهة شصت و هفتاد امریکا است. یکی از دلمشغولی‌های ویدال همین بازة زمانی و معضلاتی است که در این سال‌ها جامعة آمریکا را مشغول به خود کرده به‌گونه‌ای که شرح و بسط برخی از این معضلات در رمان‌های او موجب شده که تعدادی از آثارش در ایران ترجمه‌پذیر نباشد. «کالکی» به عرفان‌های نوظهور و توجه گسترده جوانان در آن سال‌ها به قرائتی خاص از هندویسم و ادیان شرقی می‌پردازد به‌طوری که در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:‌ «سال‌های دهة هفتاد برای بنیان‌گذارای یک مذهب زمانی مناسب بود. اگر انسان با این آگاهی به دنیا آمده باشد که در واقع وجود ندارد، و هیچ‌کس در خانه نیست، بله، در این صورت اجازه می‌دهد خدا – هر خدایی- آن خلاء را پر کند.»
داستان دربارة جوانی آمریکایی است که سال‌ها در هندوستان زندگی کرده و تحت تاثیر هندویسم ادعا می‌کند که کالکی (به‌معنای نابودکننده سردرگمی) است و می‌خواهد دوران کالی یا همان اثر سیاهی و تباهیی را که انسان در آن به سر می‌برد پایان دهد. داستان حول محور این شخصیت می‌پردازد و در این میان به معضلاتی که جامعه آمریکا را در برگرفته نظیر شیوع مصرف مواد مخدر، زد و بندهای سیاسی و گرایش به عرفان‌های نوظهور اشاره می‌کند. کتاب به‌نوعی هجویة جامعة امریکا است. داستان در پایان‌بندی شکلی آخرالزمانی پیدا می‌کند که می‌تواند برای مخاطب جذاب باشد ولی ممکن است برای برخی مخاطبان که با سیر منطقی و واقع‌گرایانه آن همراه شده‌اند این دگرگونی چندان خوشایند نباشد و با آن ارتباط نگیرند. به‌هررو گور ویدال یکی از مهمترین نویسندگان و حتی می‌توان گفت متفکران امریکا در دهه‌های اخیر است که خواندن دیدگاه انتقادی او نسبت به دنیای مدرن خالی از لطف نیست.
و اما بخشی از کتاب:
«کالکی گفت:‌ «پرنام» و گام خود را آغاز کرد. «من آواتار هستم.» رفتار کالکی منطقی بود. «من بالاترین بالاها هستم. خداوند محبوبی که شما را از خودتان بیشتر دوست دارد. پیش از من زرتشت، راما، کریشنا، بودا، مسیح و محمد بودند. اینک من آمده‌ام برای شما. من اینجایم. من آواتار نهایی‌ام، آخرین تجلی و تناسخ در این دوره از زمان. در آن روز که بر اسب سفید سوار شوم، در حالی که شمشیر نانداکا همچون ستاره‌ای دنباله‌دار در دست راستم افروخته خواهد بود، بدکاران را نابود خواهم کرد. با نزدیک شدن من جسم این جهان همچون علف در برابر داس فرومی‌ریزد. و دوران کالی دیگر وجود نخواهد داشت. آنگاه در سکون خلاء، من نسل بشر را بازآفرینی خواهم کرد. دوران طلایی دوباره فراخواهد رسید. زیرا من کالکی‌ام. من ویشنویَم. من بالاترین بالاها هستم. من پیش از آفرینش کائنات بوده‌ام. و پس از آن‌که آخرین ستاره خاموش شود نیز خواهد بود.»
      

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.