یادداشت حـــامیم
3 روز پیش
**یادداشتی بر کتاب «نفرین زمین» اثر جلال آل احمد «نفرین زمین» مثل یک دوربین قدیمی است که از زوایای مختلف جامعه ی روستایی ایرانِ دهه های پیش عکسبرداری میکند. جلال آل احمد در این کتاب، با زبانی روان و بی حاشیه، قصه ای را روایت میکند از مردم عادی ،اینجا نه شعار هست، نه زیاده گویی؛ فقط واقعیت هایی که آدم را به فکر فرو میبرد. اقتصادِ وامانده** تصویر اقتصاد روستاها، پر از خانه های تکیده، و دست های خالی است. فقر چنان لایه به لایه روستاییان را احاطه کرده که گویی تقدیرشان با گرسنگی و قرض گره خورده است. روشنفکران غربگرا؛ بلندگوهای بیصدا** آل احمد به خوبی نشان میدهد برخی از «نخبگان» آن روزگار، چنان در حباب تقلید از غرب گیر کرده بودند که صدای فریاد مردم خود را نمیشنیدند. شعارهای زیبا میدادند، اما پای عمل که میرسید، قدمی برنمیداشتند. زن؛ پرنده ای در قفس سنت** زنان روستایی در این کتاب، اسیر سنت های سخت و نگاه های مردسالارانه اند. و حرف دلشان را تنها دیوارهای کاهگلی میشنوند. روستا؛ کویر امکانات** نبود آب سالم، پزشک و جاده های مناسب، روستا را به محلی برای زنده ماندنِ محض تبدیل کرده بود. مردم یا به بیماری تسلیم میشدند یا به شهرها میگریختند. آموزشِ نایاب، خرافه های فراوان** بیسوادی، دامن مردم را چسبیده بود. خرافه ها جای علم را گرفته بودند و مردم، درمان دردها را در دعانویس ها و چشم زخم ها میجستند. گویا جهل، خود نوعی بیماری مهلک بود. قلمِ جلال؛ سادگی هنرمندانه** زیبایی این کتاب در سادگیِ روایتش است. جلال بدون پیچاندن کلمات، حرفهای بزرگ میزند. طوری که گویی کنار دیوارِ کاهگلی روستا نشسته ای و به دردِ دلِ راوی گوش میدهی. **حرف آخر:** «نفرین زمین» فقط روایت گذشته نیست؛ انگار آل احمد آینده را هم پیش بینی کرده است. بسیاری از این دردها، امروز هم (حتی با این همه تغییر )در برخی گوشه های جامعه مان نفس میکشند. این کتاب یادآوری است که گاهی پیشرفتِ واقعی، نه در ساختن برج ها، که در نابودیِ زنجیرهای جهل و ستم است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.