یادداشت زهره رستملو 🇵🇸
1403/11/21
شیخ بهایی یکی از شخصیتهایی بوده علاقه مند بودم در خصوص او بیشتر بخوانم و بدانم. کتاب را خواندم و لذت بردم اما کتاب را در وصف این شخصیت نمیدانم و با توجه به سوژه انتخابی دوست داشتم که کتاب قوی تری را شاهد باشم. و توقع عجیبی نیست که انتظار داشته باشم نویسندگانی خوش قلم در تراز نادر ابراهیمی، دست به قلم شوند برای شرح زندگانی این استاد بزرگ. 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 سال گذشته با یکی از دوستان اصفهانیام حول محور شخصیت شیخ بهایی گفتگویی داشتم. موضوع صحبت تخصصگرایی در رشته خاص یا فراگیری چند علم بود. تخصصگرایی و تمرکز بر رشته و علوم خاص را قبول دارم، اما به این هم اعتقاد دارم که در کشور نیازمند افراد جامعالشرایطی هستیم که چون شیخبهایی به علوم مختلف بپردازد و شاهکارهایی را خلق کنند که یک متخصص صرف در یک رشته خاص، توانایی خلق آن را نداشته باشد. به بهانه موضوع کتاب که شیخ بهایی بود، دوست داشتم که این موضوع و جملات استاد مطهری عزیز را در یادداشتهای بهخوانم بنویسم و ذخیره کنم. «در میان علما بعضی جامع بودند؛ یعنی در همه رشتهها وارد بودن، مثل شیخ بهایی. البته شیخ بهایی واقعا هم مرد فوقالعادهای بوده و در همه رشتهها سری داشته است. ادیب بوده، مفسر بوده، ریاضیدان بوده، فقیه بوده، حکیم و فیلسوف بوده، و در همه این رشتهها کتاب نوشته، اما خودش جملهای دارد که میگوید: «غَلَبْتُ عَلی کلِّ ذی فُنونٍ وَ غَلَبَ عَلَی کلُّ ذی فَنٍّ» یعنی با هر آدم ذیفنونی که مثل خودم در همه فنون وارد بود نبرد کردم بر او پیروز شدم، ولی با هر فردی روبرو شدم که متخصص در یک رشته بود شکست خوردم. نتیجه این شده که هیچ ریاضیدانی شیخ بهایی را به عنوان یک ریاضیدان قبول ندارد؛ یعنی اگر بخواهیم مثلا ریاضیات او را با ریاضیات غیاثالدین جمشید کاشانی مقایسه کنیم [قابل توجه نیست]. همچنین هیچ فقیهی او را به عنوان یک فقیه درجه اول قبول ندارد. فقه او در مقابل فقیه معاصرش مقدس اردبیلی جلوهای ندارد. و نیز هیچ ادیبی و هیچ حکیم و فیلسوفی او را قبول ندارد. اگر در حکمت و فلسفه او را پهلوی معاصرش میرداماد بگذارند، طرف نسبت نیست. مفسرها هم او را قبول ندارند. خلاصه همه چیز میدانسته ولی در هیچ رشتهای متخصص نبوده است. این، نتیجه پراکندگی فکر انسان است. فکر انسان وقتی که پراکنده شد، به قول امروزیها برآیند و راندمانش کمتر از محصول فکر کسی است که فکرش متمرکز در یک کار باشد. مغز و فکر انسان حکم چرخی را دارد که به گردش درمیآورید. اگر یک چرخ خیلی بزرگ را به گردش دربیاورید، وقتی که در گردش باشد نیروی کمی هم اگر پشت سرش باشد به گردشش ادامه میدهد، اما اگر یکدفعه بخواهید این چرخ را برگردانید و از طرف دیگر به گردش دربیاورید، چقدر سخت است و چقدر باید نیرو مصرف کنید! فکر انسان وقتی که در یک رشته کار کند خوب کار میکند، ولی وقتی بخواهد در چند رشته کار کند در هیچ کدام از این رشتهها آن طور که باید، خوب کار نمیکند.» استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج13، ص168 و 169
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.