یادداشت سهیل خرسند
1401/9/13
توصیه نامه دوستانی که همانند من به خواندن شاهنامه علاقه دارند و سطح ادبیاتِ فارسیِ آنان آنقدر نیست که به تنهایی قادر به فهم و درک متون آن باشند میتوانند از طریق کانال تلگرام زیر: @readingferdowsi و یا جستجوی نامِ «شاهنامه خوانی» به فارسی، یا جستجوی نامِ «ReadingFerdowsi» به انگلیسی در اپلیکیشنهای پادکست چه در سیستم عامل آی-او-اس چه در سیستم عامل اندروید به پادکستِ جناب دکتر امیر خادم دسترسی داشته باشند و ضمنا بندهی حقیر سوای اینکه زیر هر پست فایل پیدیاف کتاب را قرار میدهم کل فایلهای ۸جلدِ تصحیح شاهنامهی آقای دکتر جلال خالقی مطلق را یکجا در گوگل درایو برایِ شما بارگذاری نمودهام و از طریق لینک زیر میتوانید به کل آن دسترسی داشته باشید. https://drive.google.com/drive/folders/1OHeG7hZ7anj9CJuGAYCoTlkJkMmwdyR3?usp=sharing شرح نامه این جلد که جلدِ چهارمِ شاهنامه است، به شرحِ بخشی از داستانها و اتفاقات دورانِ ۶۰ سال پادشاهیِ کیخسرو تا به تخت نشستنِ شاه لهراسب اشاره دارد که خود شامل داستانها و ماجراهای بسیاری از جمله: هوسِ مجددِ افراسیاب برای جنگ با ایرانیان، ماجرای تقسیم سپاهِ ایران به ۴لشگر (با رهبریِ گودرز، رستم، لهراسب و اشکش) توسطِ کیخسرو و دادنِ ماموریت به گودرز به جهت ملاقات با پیران، عدم پذیرشِ خواستههای گودرز توسط پیران و تقویتِ لشگرِ پیران توسطِ افراسیاب، ماجرای نبردِ بیژن با هومان، اعزامِ نستیهن توسط برادرش پیران جهت کینخواهیِ هومان، ماجرای نامهی گودرز به کیخسرو جهت گزارش جنگ و تقاضای نیروی کمکی و پاسخِ کیخسرو، ماجرای نامهی پیران به افراسیاب و پاسخِ افراسیاب، ماجرای یازده جنگِ تن به تن بین پهلوانانِ ایرانی و تورانی(فریبرزِ کاووس با گلبادِ ویسه، گیوِ گودرز با گرویِ زره، سیامک با گرازه، فروهل با زنگله، رهامِ گودرز با بارمان، بیژنِ گیو با رویینِ پیران، هجیر گودرز با سپهرم، شاوران با اخواشت، گرگینِ میلاد با اندریمان، برنه با کهرم، گودرزِ کشواد با پیرانِ ویسه)، ماجرای فرارِ لهاک و فرشیدورد(برادرانِ پیران) و کشته شدنشان توسطِ گستهم، ماجرای نامهی افراسیاب به کیخسرو و پاسخِ کیخسرو، نبردِ کیخسرو با شیده، ماجرای نبردِ بزرگِ کیخسرو با افراسیاب فرارِ مجددِ افراسیاب به سمتِ پایتختِ خود، لشگرکشیِ کیخسرو پس از اضافه شدنِ رستم به سپاهِ کیخسرو به سمتِ کنگبهشت(پایتخت تورانیان)، ماجرای نوشتن نامه توسط افراسیاب برای کیخسرو و ارسالش توسط پسرش و پاسخِ کیخسرو، اسیر گرفتن کرسیوز توسطِ رستم و فتحِ کاخِ افراسیاب توسطِ کیخسرو و بازجویی از اسرا، دستور کیخسرو به گیو جهت بردن اسرا و قنائمِ جنگی به سوی ایران و تحویل به کیکاووس، ماجرای لشگرکشیِ کیخسرو به سمتِ کنگ دز(محلِ اختفای افراسیاب) جهتِ تمام کردنِ کارِ افراسیاب، نبردِ کیخسرو با شاهِ مکران، یافتنِ افراسیاب در غار با استفاده از شکنجهی کرسیوز و سرانجام کشتنِ افراسیاب و کرسیوز توسط نوهاش کیخسرو، مرگِ کیکاووس پس از اینکه خیالش از بابتِ انتقامِ سیاوش راحت شد، ماجرای خسته شدنِ کیخسرو از پادشاهی و ترس او از مغرور شدن و دعایش به درگاهِ خدا نسبت به مرگخواهی، سفرِ پهلوانان به زاولستان و درخواست کمک از رستم و شرحِ حال کیخسرو به او، ماجرایِ خوابِ عجیبِ کیخسرو و گرفتن مژده از سروش(فرشته) در خواب و رهنمودهای او جهت محقق شدنِ آرزوهایش، ماجرای رسیدنِ زال و رستم نزدِ کیخسرو و دادن پند به کیخسرو و پاسخِ کیخسرو، ماجرای ترتیبِ یک دورهمی و جمع کردن پهلوانان جهت نصیحت آنان توسطِ کیخسرو بخششِ گنجها میان عوام و منشور بین خواص(رستم، گودرز و طوس) و انتخابِ لهراسب جهتِ جانشینیِ خودش بر تختِ پادشاهی، ماجرای خداحافظی و ناپدید شدنِ عجیبِ کیخسرو و مرگِ چند پهلوانِ بزرگ(طوس، فریبرز، گیو، بیژن و گستهم)، بر تخت نشستنِ لهراسب و آغازِ دورانِ پادشاهیِ او. نظر نامه حقیقتش اینه که این جلد برای من با داستانهایی آغاز شد که کشش بسیار پایینی به جهت خواندنِ آن به نسبتِ ۳جلدِ قبل داشتم و از اول با یک تضادِ بزرگ روبرو بودم: یکطرف با شخصیتی که فردوسی از کیخسرو تعریف کرده بود و او را بزرگترین، خاصترین و برترین پادشاهِ شاهنامه معرفی کرده بود و یکطرف داستانهای این جلد که کیخسرو تا قبل از حملهور شدن به افراسیاب یک پادشاهِ منفعل بود که در کاخش نشسته و به این و آن دستور میداد، از طرفِ دیگر تکراری شدنِ فرارهای افراسیاب و کشدار شدنِ زندگیِ او اما هرچه به پایان نزدیکتر شدیم، به نظر فردوسی با داستانِ پایانِ پادشاهیِ کیخسرو و مرگِ عجیبِ چند پهلوانِ بزرگ نیتِ سورپرایز کردنِ ما را در ادامه با وارد کردنِ شخصیتهای جدید را دارد اما یک نکته از کتاب باعث شده که علاقه به تحقیقِ بیشتر در موردِ کیخسرو پیدا کنم آنهم دست کشیدنِ از تاج و تخت و آرزوی مرگ در اوجِ قدرت از خداست، شاید استدلالِ او مبنی بر اینکه میخواهد در اوج پادشاهیاش تمام شود برای اینکه مردم از او تا ابد به نیکی یاد کنند باعث شده فردوسی انقدر از او تعریف کند اما این تصمیمش قطعا نیاز به بررسی و تحلیل دارد چون دست کشیدن از قدرت آنهم وقتیکه همه چیز از آن و همراهِ توست خیلی عجیبه حداقل برای من! نقلقول نامه جهان را چنینست آیین و دین، نماندهست همواره در به گزین جهان را زِ خاک سیه برکشد، یکی را زِ تختِ کیان درکشد نه زآن شاد باشد نه زین دردمند، چنینست رسمِ سرایِ گزند کجا آن یلان و کجا آن گوان، از اندیشه دل دور کن تا توان
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.