یادداشت
1403/5/14
کتاب «پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم» کتاب روان و سریع خوانی هست. ایده جالبی پشتش دارد که شاید خیلی از پدرمادرها وقتی از دست فرزندانشان عاصی میشوند به آن فکر کنند: اینکه از نقش و وظایف پدر و مادریشان برای مدتی فاصله بگیرند که تو این کتاب با اعتصاب کردن آن را نشان داده بود. موقع خواندن این کتاب من احساسات متناقض داشتم مثل خود فلیپه نوجوان نقش اصلی کتاب با خودم میگفتم آیا واقعاً پدر و مادر حق دارند همچین کاری کنند؟ مخصوصاً آن جاییاش برایم جالب بود که فلیپه و دوستش آنخل در اینترنت حقوق کودک را جستوجو کردند و هزاران صفحه مرتبط آمد اما برای حقوق والدین نتایج زیادی عایدشان نشد. قشنگ مشخص بود نویسنده کتاب خودش والدی هست که این کتاب را برای پدر و مادرها نوشته است نه بچهها. احساسات متناقضم از این بابت بود با اینکه میتوانم بفهمم داشتن یک فرزند طلبکار تنبل چقدر میتواند سخت باشد؛ اما همین فرزند نتیجه فرزندپروری پدر و مادرست.حاصل افراط و تفریط در آسانگیری و سختگیری است. دنبال مقصر نیستم و همیشه میشود روابط را از همان جایی که هست بهبود داد؛ ولی بهنظرم کتاب واقعاً نقش پدر و مادر را در این سمت کمتر دیده بود و رفته بود سراغ یک ایده جنجالی که اگر ما هیچ کاری به کار فرزندمان نداشته باشیم آخر سر خودشان با ما وارد مذاکره میشوند تا اوضاع را تغییر دهند و میتوانستم درک کنم که چقدر این وضعیت برای فلیپه ترسناک و اضطرابآور بود. البته نکته مثبتش این بود که با وجود این اعتصاب پدر و مادر تأکید داشتند همچنان فرزندشان را دوست دارند از بوسهای روزانه محرومش نکرده بودند. بخشی هم که توی کتاب دوست داشتم نشان دادن مفاهیم مثل اعتصاب، مذاکره، مصالحه، مطالبه حقوق و... با مثالهای ملموس و ساده بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.