یادداشت محمدرضا رحیمی
1402/12/27
تاریخ گذشته بشر، سرشار از حوادث گوناگون، تغییرات بنیادین و دگرگونیهای فراوان است و به سادگی نمیتوان تمام آن را در یک روایت منسجم قرائت کرد. نویسندگانی درصدد برآمدهاند که برای فهم بهتر این تغییرات تاریخی و درک بهتر سیر گذشته بشر، روایتی از تاریخ بهدست دهند که شامل الگوها و قواعد کلی باشد تا بهوسیله آن الگوها و قواعد بتوان دورهبندیهایی از تاریخ بشر طرح کرد که بیشترین هماهنگی را با حوادث تاریخی داشته باشد و در درون این دورهها حوادث و تغییرات تاریخی ذیل آن الگوها و قواعد معنا پیدا کنند. نویسنده کتاب حاضر، تحتتأثیر تاریخنگاری مارکسیستی، تولید و مصرف را در اولویت قرار داده و تغییرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را حاصل تغییرات اقتصادی قلمداد میکند و عامل تحول در جوامع انسانی را، تغییرِ ابزار، قوا و نیروهای تولید میداند که مجموعاً تغییرات اقتصادی را رقم میزنند. بر همین اساس، نویسنده سه دوره کلان از تاریخِ انسانِ خردمندِ ابزارساز، طرح میکند که هر دوره بر اساس نیروهای تولیدی و شیوههای مصرف شکل میگیرد؛ البته این دیدگاه نویسنده مخالفانی نیز دارد که اصالت را در علیت رویدادهای تاریخی تنها به اقتصاد و تغییرات اقتصادی منسوب نمیکنند و عواملی چون دین، نژاد، فرهنگ و تغییرات اجتماعی را نیز در حوادث تاریخی، دخیل میدانند. نکتهای که در انتها قابل ذکر است، آن است که نویسنده در بخش سوم، ضمن بحث از دوره مدرن، به عقیده من، از آن رویکرد کلان و جهانمحور خود خارج شده است و نوعی روایت غربمحور بهدست میدهد. در طراحی الگوهای حاکم بر پدیدههای تاریخی، نمیتوان با قطعیت حکم کرد و هر نوع رویکرد و تحلیلی که اتخاذ کنیم، درون روایت خود با تناقضهایی مواجه خواهیم شد؛ نویسنده کتاب نیز از این قاعده مستثنی نبوده و علیرغم اینکه داعیهِ طرحِ روایتِ منسجم از تاریخ بشر در جهان را دارد، در توضیح دوره سوم، دچار تناقض شده و بحث او تقریباً حول محور غرب شکل گرفته است و بحثهایی که پیش کشیده است، تا حدودی بر جغرافیای جهان غرب منطبق است؛ لازم به ذکر است که در بخش سوم، نویسنده بیشتر به جزئیات توجه کرده و با تمرکز بر رویِ توصیفِ ساختارِ کشورهای عمدتاً غربی، بحث را به اطاله برده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.