یادداشت شقایق محمدی

جنایی خوان
        جنایی خوانی را با لاله زارع آغاز نکردم اما جنایی دیدن را، چرا.
زن بودن و زنانه دیدن و زنانه فکر کردن حتی جنایت‌ها را هم زیبا می‌کند. حتی می‌توانی وقتی به دنبال قطعات گم شده‌ی بدن یک نفر هستی چیزی درونت روشن شود، از یک دختر رنگارنگ نارنجی خوشت بیاید، دلتنگ پدر و مادرت شوی، با بهمنی سر و کله بزنی و در نهایت نگذاری خون سهیلا( مقتول بی‌کس و کار) پایمال شود.

بی‌تابوت، داستان زنی ناشناس به نام سهیلاست که مثله شده و قطعاتی از بدن او در یک چمدان در سرویس بهداشتی راه‌آهن پیدا می‌شود و باقی جسد؟ نیست و هرگز هم پیدا نخواهد شد.
روزبه افشار، شخصیت شاید مورد علاقه لاله زارع هم در رمان جمجمه جوان و هم در بی‌تابوت مسئول رسیدگی به این پرونده است. پسری که درگیری‌های ذهنی و شخصی‌اش او را از سایر افسران دایره جنایی که نمی‌شناسیم! متمایز می‌کند. (شاید لازم است آدم‌ها را بدون برچسب هایشان ببینیم و قضاوت نکنیم!)

کتاب سیر داستانی بسیار روانی دارد و در یک یا دو نشست به پایان می‌رسد. شخصیت‌پردازی روزبه مورد پسندم بود، با او ارتباط گرفتم، جلو آمدم و حتی دردی را که روی تخت بیمارستان حس می‌کرد ،حس کردم!

پرداختن زارع به مسائل زنان در رمانی که تمام شخصیت‌های اصلی آن مرد هستند از نکات جالب توجه این رمان بود.

      
19

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.