یادداشت پیمان قیصری
1404/3/3
موضوع جلد هشتم از مجموعه کتاب قصههای شاهنامه به روایت آتوسا صالحی داستانی آشناست، داستانی که بدون اغراق میشه گفت تمام ایرانیان شنیدن، داستان رستم و سهراب. فکر نمیکنم توضیح بیشتری لازم باشه زمین جامهای سرخ میپوشد و آسمان پارچهای سیاه بر سر میکشد. رستم زره بر تن میدرد و اشک از دیده میبارد. «نفرین بر تو ای دست گناهکار که خون فرزندم را بر زمین ریختی، کور شو ای چشم ناسپاس که در فرزندم نگریستی و سهرابم را نشناختی، آتش در تو افتد ای دل که مهر پسرم نیز تو را از کین و دشمنی باز نداشت، خون گریه کن ای چشم و در آتش پشیمانی بسوز ای دل که سزاوار شکنجهای بیرحمانه تری.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.