ساعتها سازشان را كوك میكردند
با تيكتاكِ قدمهات
رقاصكان ثانيهگرد
لحظهشماری میکردند
دقيقهگردها
ساعتشمارها
پا به پا میكردند
گرد تو میچرخيدند
عقربهی من
سالها را شماره میکرد
دور تو می گشت
گردشی اين همه طولانی
تو را خسته می کرد
مرا پير
دير شد؛
با آنها رقصيدی.