یادداشت نعیمک
1403/9/24
ماجرا از این قرار است که معلم گندهدماغی به اسم پند چند نسل را آموزش داده اما معلمی است که همیشه دانشآموزان را کودن و احمق میداند و میخواهد مچشان را بگیرد. و در همین گیرودار پایش به یک کافه باز میشود و با زنی آوازهخوان آشنا میشود. دو سوم اول کتاب خیلی سرراست و ساده بود و انتظار بیشتری از کتاب داشتم اما یک سوم پایانی کتاب بود که واقعاً کتاب را نجاب داد و آن را ارزشمند کرد. معلم که همه جا به گند مشهور است (بر وزن پند، اسم خودش) هر لحظه بیشتر سعی میکند دیگران را به گنداب بکشد و از این کار لذت میبرد. در نگاه اول شاید مشمئزکننده باشد اما واقعیتش این است که هر کدام از ما گهگاه از به گند کشیده شدن بقیه لذت بردیم. هر چه به پایان نزدیک میشویم این معلم بیشتر و بیشتر در انتظار خراب کردن بقیه است و همین ماجرا را بغرنجتر میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.