یادداشت ایلیا
1402/6/29
و اما این کتاب، که از دو جهت (که همان دو جهت کل جهاتاش هست ) سراغش برویم کتاب شاهکار و یا خیلی خوبی نیست؛ حتا بر گذاشتن نام خوب هم برآن مردد ام. نخست آنکه خود اخوان متاسفانه کار نیما را نفهمیده و ظاهر را گرفته و با محتوای سنت آن را پُر کردهست. البته شاید از شاهکارهاش در ’زمستان‘ ’آخر شاهنامه‘ ’از این اوستا‘ بهخاطرتان بیاید که بازهم فکر میکنم آن روح مدنیستیی کامل را ندارد، این را باید اضافه کرد که اکثر کسانی که بهعنوان شاعران بزرگ معاصر میشناسیم و فرزندان نیما هم گاهی اوقات، نامِ آنها میگذاریم چون شاملو، فروغ، سهراب فقط در برخی جاها کار نیما را درک کردهاند. گویا همان حرف احمدرضا احمدی به واقع نزدیکتر است که میگفت: نوهها حرف پدربزرگ را بهتر میفهمند و گویا هم همینطور است. و جدا از این اخوان در همان کتابهایی که در مورد کار نیما نوشته است بسیار تحریف انجام دادهاست و الحق بهجای آنکه شعر نیما را از یوش به خراسان بیاورد به ناکجا آباد برده است و خودش هم پس از چند دوره سرگردانی در این ناکجا آباد دوباره به همان دیار شعر عروضی و سنت و دقیانوس برگشته است. اما مشکل دوم در نقدهای خود محمد حقوقیست که متاسفانه هنوز از سلطه و غلبهی نگاهِ نقد سنتی بیرون نیامده، هرچند تلاشهایی کرده برای بیرونروی، اما اساس کار هنوز همان است که بوده و ثمر خاصی هم نداشته چه در اینجا چه آن کتابهای دیگرش. البته شاید این نقد سنتی برازندهی چنین شاعری هم باشد –شاید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.