یادداشت شمیم زهرا

        عام، این کتاب رو توی راهیان نور خوندم🌚😂 در زما‌ن‌های طولانی ای که توی قطار و اتوبوس میگذشت و انگار هیچ وقت قرار نبود به مقصدی برسیم.
قلم اروین یالوم توی مجموعه داستان‌هاش خیلی روان و سلیس و درگیر کننده‌ست. . ولی توی رمان های بلندش مثل وقتی نیچه گریست پیچیده‌تر و پر از ارجاعات روان شناسی و فلسفی منحصر بفرد خودش میشه، طوری که انگار داره سناریوهای خیلی خیال‌انگیز و فلسفی‌ش رو برای دوستان نزدیک‌ش و خویشاوندان ذهنی‌ش( اینو از مصطفی مستور توی اکنون یاد گرفتم 😁)  با اشتیاق و در عین حال سر صبر و حوصله تعریف می‌کنه. توصیه‌ی خواهرانه‌ی من اینه که  سراغ  این کتاب و رمان‌های دیگه‌شو بدون این که کتاب « روان درمانی اگزیستانسیال » و ترجیحا «خیره به خورشید نگریستن» رو بخونین، نرین. بدون دونستن رویکرد یالوم، این کتاب در حد یه رمان پیچیده و انتزاعی و یه ذره بی سر و ته باقی میمونه. این کتاب همه‌ش سفرنامه‌ی یه سفر درونی خیلی پر پیچ و خمه، روی دیگه‌ی این سکه نشون میده که خبری از ماجراجویی و تعلیق‌ها و اتفاقات خیلی خفن نیست. طبیعتاً اگه از مقصد و مبدا و ایستگاه ها و هویت مسافر و راهنمای سفر مطلع نباشین خیلی براتون جالب نیست.
نه این که حالا سخنان و مکتب یالوم همان منجی حقیقی قرن ما باشه و خوندنش و شناختنش بر همگان واجب عینی. ولی برای من نجات دهنده بود. با خوندن هر یک از کتاب هاش چند تیکه از پازل زندگیم و خودم رو پیدا میکنم و کنار هم میذارم. 
چقدر حرف زدم، بعید می‌دونم کسی کامل بخونه این یادداشت رو 🫠😂 ولی خب همیشه دوست داشتم این افکارم رو به رشته‌ی تحریر در بیارم و جایی ثبتش کنم، الآنم از طولانی کردن کلامم واقعا پشیمون نیستم. ممنونم از هر کسی که تا این انتها اومده 😂🫶
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.