یادداشت حسام متقی

        تقابل کسانی که روزی با هم جنگیده اند و هر یک دیگری را مقصر بدبختی هایش می داند. از برزان کرد بعثی با یک پا و یک چشم با سیانور در غذا در قالب یک عراقی  مهمان نواز در اربعین که به زن محبوبش که به سپاه بدر پیوسته نرسیده نرسیده و با زن ایزدی تازه مسلمان و وحشی دوستش ازدواج کرده برای کمک به او و ماحصلش  شده یک بچه اوتیسمی سندرومی با عمر کم تا حاج ارسلان رومی جانباز اعاب و روان بی اعصاب و تشنجی با خانواده از هم پاشیده و داماد شارلاتان
و پسر خبرنگار و یک نذر برای رفتن به اربعین که این دو مرد را که روزی یکدیگر را در برهه ای دیده اند و قصد جان هم را می کنند... 
      
7

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.