یادداشت حسام متقی
1403/6/18
تقابل کسانی که روزی با هم جنگیده اند و هر یک دیگری را مقصر بدبختی هایش می داند. از برزان کرد بعثی با یک پا و یک چشم با سیانور در غذا در قالب یک عراقی مهمان نواز در اربعین که به زن محبوبش که به سپاه بدر پیوسته نرسیده نرسیده و با زن ایزدی تازه مسلمان و وحشی دوستش ازدواج کرده برای کمک به او و ماحصلش شده یک بچه اوتیسمی سندرومی با عمر کم تا حاج ارسلان رومی جانباز اعاب و روان بی اعصاب و تشنجی با خانواده از هم پاشیده و داماد شارلاتان و پسر خبرنگار و یک نذر برای رفتن به اربعین که این دو مرد را که روزی یکدیگر را در برهه ای دیده اند و قصد جان هم را می کنند...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.