یادداشت

گوشه ششم عاشقی: مجموعه داستان های عاشورایی
        سید محمد سادات اخوی را بیش از آنکه در قامت نویسنده بشناسم، به عنوان مجری برنامه های مذهبی تلویزیون میشناسم. مجری مسلط و آرام با لبخند و طمانینه همیشگی و آهنگ خاص صدایش. گوشه ششم عاشقی را که میخوانم، در هر لحظه در ذهن خیال پردازم سادات اخوی را میبینم که کتابش را در دست گرفته و برایمان میخواند. شاید سبکی که نویسنده در نحوه ارتباط با مخاطب برگزیده است، باعث این خیال پردازی شیرین شده است، نمیدانم! همینقدر میدانم که نویسنده گوشه ششم عاشقی، راه برقراری ارتباط با مخاطب را به خوبی بلد است و روحیه و علائق مخاطب نوجوان خود را به درستی میشناسد. این شناخت و تسلط به برقراری ارتباط، در همان چند صفحه کوتاه و جذاب مقدمه کتاب، رخ مینمایاند و نویسنده جوان، با سفری کوتاه و سریع از کودکی تاکنون و تولد کتاب، خواننده را به خواندن کتابش دعوت می کند. پس از خواندن این مقدمه برای هزارمین بار دریافتم که گاه، یک مقدمه کوتاه و یک تلاش هوشمندانه برای برقراری ارتباط با مخاطب، تا چه حد میتواند در ایجاد ارتباط حسی بین کتاب و خواننده کتاب، موثر باشد. مقدمه کتاب با عنوان "دویدن رو به رودخانه" یک کارت دعوت جذاب است از طرف نویسنده که شما را به خواندن کتابش مشتاق میکند.

گوشه ششم عاشقی، سه بخش دارد که در هر فصل، نویسنده داستان هایی را از دل پر پیچ و خم کوچه های تاریک و روشن بشریت بیرون کشیده است. در بخش  اول تک داستان هایی درباره شخصیت های شهید عاشورا روایت شده است، بخش دوم به ما میگوید که تاریخ تکرار مکررات است و داستان هایی است درباره پیامبران الهی و بعد پیدا کردن رشته ربط آن در زندگی حسین و حسینیان. بخش سوم به مانند سنت روضه خوانی ایرانی، روضه هایی دارد برای شب های دهه محرم...
      
11

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.