یادداشت فاطمه
2 روز پیش
رمان سرگرم کننده و خوشخوانی بود. بنظرم نقطهی قوتش، قلم روان نویسنده بود. شخصیتها هم طوری توصیف شده بودن که به راحتی میشد باهاشون ارتباط گرفت، بخصوص آشیما و آشوک که کلی هم براشون غصه خوردم :). راجع به موضوع کتاب، برای من بشخصه همیشه پرداختن به تفاوت فرهنگی بین ملتها و زندگی کردن با این تفاوتها موضوع جالبیه، اینجا هم ما یک زن و شوهر کاملاً سنتی هندی رو داریم که به آمریکا مهاجرت میکنن و بچههاشون همونجا متولد میشن. کتاب به سرگذشت این خانواده بخصوص پسرشون گوگول میپردازه و چالشهایی که این خانوادهی هندی در آمریکا تجربه میکنن. در طول کتاب، پذیرش این تفاوتهای فرهنگی برای هر شخصیت تا یک جایی رخ میده ولی درنهایت انگار بلاتکلیفی حاصل از مواجه شدن با فرهنگی که هویتشون رو ساخته و این فرهنگ جدید، تو تمام زندگی همراهشون هست و به نحوی آرامش رو از هر کدومشون میگیره و خب این خیلی سخته. برداشت من از موضوع این بود که درسته اون همه سختگیری ناشی از فرهنگ هندی درست نبود ولی اون رهاشدگی شدید آمریکایی هم به هرحال ضربهزننده بود، درواقع سرنوشت شخصیتها به ما نشون میداد عدم تعادل در زندگی، درنهایت مخربه. یکی از نکات منفی کتاب توصیفات خیلی خیلی زیادیه که داره، در این حد که یه جاهایی بشدت حوصلهسربر میشد. اتفاقات آخر کتاب هم دوست نداشتنی بود خیلی، البته شخصیت موشومی در کل فازش با خودش هم مشخص نبود. در مجموع رمانش بیشتر سرگرمکننده بود و در حد شاهکار و تعریفهای خیلی ویژه نبود. پ.ن: چقدر استفاده از اسم گوگول و پیوند زدن گوگولِ نویسنده به زندگی شخصیتهای کتاب ابتکار جالبی بود( البته انتخاب آشوک خیلی عجیب بود، خب مرد چرا نیکلای نه :)))) )
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.