یادداشت Asal

Asal

Asal

1404/3/10

        در ابتدای خوندن «عطاری گم شده» انتظار خاصی نداشتم و فکر نمی‌کردم تجربه‌ی متفاوتی برام رقم بزنه. اما برخلاف تصورم، از خوندن این کتاب واقعا لذت بردم. فضاسازی داستان و نوع روایتش من رو یاد کتاب «خواربارفروشی نامیا» انداخت؛ چون نه تنها هر دو داستان در یه مغازه‌ی کوچیک جریان دارن، بلکه هر دو در دو بازه‌ی زمانی متفاوت روایت می‌شن: گذشته‌ای دور که ماجرای اصلی توش اتفاق افتاده و زمان حال، جایی که شخصیت‌ها سعی دارن رازهای اون دوران رو کشف کنن.

البته باید گفت که «عطاری گم شده» به واقع‌گرایی نزدیک‌تره، در حالی که «خواربارفروشی نامیا» حال و هوای فانتزی‌تری داشت. چیزی که من توی این سبک داستان‌ها خیلی دوست دارم، اینه که نشون می‌دن زندگی توی هر دوره‌ای جریان داره  و مکان‌هایی که روزی صحنه‌ی اتفاقات عجیب یا حتی تاریکی بودن، ممکنه بعدها به فضایی عادی یا حتی فراموش‌شده تبدیل بشن.

پایان کتاب هم خیلی خوب جمع‌بندی شده بود؛ نویسنده با ظرافت و ریتمی هیجان‌انگیز، اطلاعات نهایی رو (که میشه گفت قابل پیش بینی نبودن) کم‌کم به خواننده منتقل می‌کرد و همین باعث شد تا آخرین صفحه کنجکاو بمونم.

در مجموع، با اینکه «عطاری گم شده» رو نمی‌شه شاهکار ادبی دونست، اما بدون شک کتابی بود که از خوندنش لذت بردم و در ذهنم باقی می‌مونه.
      
2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.