یادداشت ایمان نریمانی
1401/10/10
تولستوی در کتاب چه باید کرد می نویسد نویسنده ها همانطور که باید از زیبایی ها صحبت کنند، درد ها را هم باید بیان کنند. برای #جان_اشتاین_بک درد مهم است. او درد را خوب می شناسد و به بهترین شکل آن را بیان می کند. ماجرای کتاب در دهه ۱۹۳۰ یعنی سالهای پس از بحران اقتصادی آمریکا و در شرایطی است که خانواده های زیادی از کارگران به دلیل بدهی به بانک ها مجبور به مهاجرت به کالیفرنیا می شوند. ظاهرا این کتاب بخاطر بیان همین ظلم ها مدتی هم در آمریکا ممنوع بوده است. با این حال ظلم سرمایه داران بر محرومان چیزی نبوده که به آن زمان محدود باشد و همین باعث شده این کتاب سال ها خوانده شود و انسان های زیادی درد های خود را در آیینه این کتاب ببینند. در این راه خوانندگان کتاب نیز با یکی از خانواده های کارگر و مهاجر یعنی جاد ها همراه می شوند. تصویرسازی فوق العاده نویسنده باعث می شود که لحظه به لحظه با این خانواده همراهی کنید و خودتان را شاهد و ناظر همه تلخی ها و دردهای آنها حس کنید. همه این کارگران مورد ظلم سرمایه داران هستند. آنها برای زنده ماندن مجبورند با حقوق پایین کار کنند و عدم اتحاد و همکاری آنها باعث می شود که روز به روز خانواده های بیشتری در گرسنگی تلف شوند. سرمایه داران کارگران را سرکوب می کنند؛ اما غافل از اینکه هر وحشی گری آنها ممکن است سرنگونی را اندکی عقب اندازد اما آن را آن را بیشتر اجتناب ناپذیر می کند. خشم کارگران بارور می شود. بخشی هایی از کتاب "نمی دانستند که مرز بین گرسنگی و خشم، خط باریکی است." "در روح این مردم، #خوشه_های_خشم پر می شود و می روید و سنگین می شود؛ سنگین می شود تا به بار بنشیند." "چگونه میتوان کسی را ترساند که شکمش فریاد گرسنگی میکشد و رودههای بچههایش از نخوردن به پیچ و تاب در میآید؟ دیگر چیزی نمیتواند او را بترساند. او بدترین ترسها را دیده است. " " شرکت ها، بانک ها و کمپانی ها ندانسته گور خود را می کندند. نمی دانستند رشته ای که گرسنگی را از خشم جدا می کند خیلی نازک است. به جای افزودن به مزد ها، پولشان را در راه تهیه نارنجک های گازدار، هفت تیر، استخدام محافظ، تهیه لیست سیاه و دست آموز کردن گروه های جیره خوار به کار میبردند."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.