یادداشت zeynab mohamadi

zeynab mohamadi

zeynab mohamadi

6 روز پیش

        جایی برای نئوهاوکینگ‌ها‌ نیست.

من علاقه یا نه بهتر است بنویسم‌ که جنون عجیبی به خواندن کتاب‌های خاطرات آدم‌ها از زندگی‌شان دارم. اما دراین بین خواندن خاطرات آدم‌ها از بیماری ترمزم را می‌کشد و باعث می‌شود هرگز برای خواندن انتخاب شان نکنم، چون از خواندن رنج کشیدن آدم‌ها تن و بدنم را می‌لرزاند و به‌خاطرهمین همیشه بعد از مرگشان به سراغ این کتاب‌ها می‌روم. زمانی که بدانم‌نویسنده‌هایشان آسوده‌اند.
کتاب روایت نویسنده از درگیری‌اش با سرطان روده است که از‌یک پولیپ ساده آغاز می‌شود و به متاستازهای متعدد می‌رسد. نویسنده خیلی خوب و بدون تقدیس رنج از تخیلات و اتفاقات حین بیماری‌اش نوشته و از این حیث برای کسانی که در نزدیکی‌شان بیمار مبتلا به سرطان دارند و یااینکه خودشان درحال مبارزه بااین‌بیماری هستند،‌گزینه مناسبی به شمار می‌آید.
یکجایی از کتاب نویسنده می‌گفت که پسرکش عادت دارد شب‌ها پیش او بیاید و دست‌هایش را دور‌گردن‌ مادرش حلقه کند و بعد از خودش می‌پرسد که ایا دنیا چشم‌هایی برای این‌ ندارد که ببیند پسری که نارس به دنیا امده، شب بیاید پیش مادرش و دست‌هایش را دورش حلقه کند؟
نویسنده کتاب دیروز درگذشت و انگار که پاسخ دنیا به سوالش یک " نه " بزرگ است و از این به بعد مادر باید از جای دیگری و از جهان دیگری تماشاگر پسرش باشد.
      
379

25

(0/1000)

نظرات

Fati  Hassanpour

Fati Hassanpour

6 روز پیش

بغضی شدم🥲

0