یادداشت مریم محسنیزاده
دیروز
علیرضا محمودی ایرانمهر در سال ۱۳۸۲ موفق به کسب جایزهٔ بهرام صادقی برای داستان "ابر صورتی" شد. در اکثر داستانهای این مجموعه، شخصیتها کنش ندارند و ایدهها تا حدی نو هستند، گاه هم عجیب و زننده. داستان "ابر صورتی" در سالهای جنگ میگذرد، ذهنیات یک شهید یا راویِ شگفت را از زاویهدیدی جدید و با زبانی خونسرد بیان میکند و موقعیت خاصی میآفریند. داستان تاحدودی تِم عاشقانه دارد و اگر با جملهٔ سوم آغاز میشد، شروع قویتری را رقم میزد. "ابر صورتی" داستان و زبانی قوی دارد. نویسنده بهخوبی جزئیات را بیان و توصیف کرده، فضاسازی کرده و تصویر داده است. او سعی کرده از تصاویر، نه برای زیبایی که در راستای داستان استفاده کند و "نگونشانبده"های خوبی خلق کند. استفادهٔ آگاهانه از رنگ صورتی، به تلطیف چنین فضای تلخی کمک کرده است. نویسنده مثل کتاب "هفت ثانیه سکوت عشق و برف تابستانی"، در پروندهٔ شخصیت به عشق دورهٔ نوجوانی اشاره میکند و معشوقهٔ مشابهی با موهای نارنجی میآفریند. اگرچه کتاب "ابر صورتی" زودتر نوشته شده است. "خواب شفیرهها" دربارهٔ گُم شدن دختری در جنگل است که ازقضا اسمش افسانه است! "اودیسه" با شروع متفاوت و عجیب، کشش ایجاد میکند. راوی متفاوت و نامتعارفی دارد که زبانش ادبیِ عاشقانه و تاحدودی فلسفی است که از کتابخوان بودنش میآید. گاه فلسفیات درون داستان توی ذوق میزند. ازطرفی داستان تِم طنز دارد. صحنهٔ حمله به آشپزخانهٔ پیرزن، من را یاد انیمیشن "موش سرآشپز یا رتتویی" و صحنهٔ مشابهی انداخت. "موزهای قاضی" شروع و ساختار کلاسیکی دارد. توصیفهای با جزئیاتی ارائه میدهد و ایدهای نو دارد اما پایانبندی چندان قوی نیست. "یک جلد چنین گفت زرتشت با شمشیر سامورایی" شروع سؤالبرانگیزی دارد. متن به زبان محاوره نوشته شده و ساختاری کلاسیک دارد. راوی اولشخص داستان را تعریف میکند. ایدهٔ این داستان و"گربههای نیمهشب" اصلاً جذابیت نداشتند. "بستنی شکلاتی" شروع خوبی دارد و ماجرای یافتن معشوقه برای پدری است که روزهای آخر عمرش را سپری میکند. علت نامگذاری داستان در بخش پایانی مشخص میشود. متن "سنجاقک" با موتیف پیش میرود و داستانِ شخصیت عجیبی را نقل میکند. داستان "خواب فینگلوس" هم همینطور.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.