یادداشت مهسا کاظمی

        این جلد رو خیلی بیشتر از جلد قبلی دوست داشتم . 
کتاب خیلی قشنگی بود در نوع خودش کم نظیر ولی خب چند تا نقد دارم .
بزرگ ترین چیزی که من رو اذیت می کرد ؛ آتوساستیزی بود ! ( چه کلمه عجیبی شد 😂) دلیلش رو درک نمی کردم . چرا باید یکی از بزرگ ترین شاهبانو های ایران و شاید حتی بزرگ ترینشون اینطوری دیس بشه...
البته خب من به سواد تاریخی نویسنده اطمینان دارم اما این دلیل نمی شه که این قضیه ناراحتم نکنه ( به عنوان کسی که چندین سال عاشق شخصیت آتوسا بودم و  کاپل مورد علاقه ام آتوسا و داریوش بودند این دیدگاه متفاوت کتاب بدجوری حرصم می داد 🥲🤧)

چیز دیگه ای که اگر متفاوت تر بود باعث می شد بیشتر کتاب رو دوست داشته باشم فضا سازی بود ...
انتظار داشتم مصر رو بیشتر به تصویر بکشه . فضاسازی خوب بود ولی من دوست داشتم هنوز با جزئیات بیشتری بود .


از اینجا به بعد یکم اسپویل داره پس اگر نمی خواهید بدونید ادامه رو نخوانید 




من تقریبا از همون جلد اول با توجه به این که قبلاً در مورد کمبوجیه خونده بودم ؛ این که جسدش پیدا نشده و با خنجر خودش مرده . من رو به این نتیجه رسوند ( و در طول داستان امیدوارم بودم که درست حدس زده باشم و با یک پایان غم انگیز مواجه نشم) که احتمالا کمبوجیه میاد به زمان حال .
این باعث شده بود که خیلی منتظر باشم واکنش کمبوجیه رو از دنیای امروز  به خصوص از ایران امروز ببینم ...
دیدگاه یک شاه باستانی از ایران امروز خیلی برام جذاب بود ...
ولی هیچ:/ 
با اومدن کمبوجیه به زمان حال تقریباً داستان تموم شد 
و کوچک ترین دیالوگی از دیدگاهش از ایران نبود 
دوست داشتم کتاب بعد از اومدن کمبوجیه به ایران هنوز ادامه داشت و مثلاً جوری ادامه پیدا می کرد که جلد سه ای بعد بازگشت به زمان حال می داشتیم 

مثلاً با هم میرفتن پاسارگاد ، تخت جمشید ، از تاریخ ایران در طی این دو سه هزار سال حرف می زدند ...
صحنه های احساسی قشنگی می شد ...

من منتظر این ها بودم:)

و اما جدا از همه گله هایی که داشتم عاشق کتاب شدم 


پ.ن : به عنوان یک شیرازی این که یکی دو باری شیراز گذشته و مردمش به تصویر کشیده شده بود برام جالب و بامزه بود گرچه می تونم از اون قسمت هایی که سعی کرده بودند لهجه شیرازی رو به قلم بیارن یک ایراد هایی بگیرم 🌝😂

پ.ن۲: این که صحنه های عاشقانه زیاد داشتیم و سانسوری در این قضیه شکل نگرفته بود بدجوری به دل می نشست :)
البته به تصویر کشیدن صحنه های عاشقانه ای که مبتذل نباشه و قند تو دل آدم آب کنه کار هر کسی نیست و باید بگم نویسنده در این کار استاده

پ.ن۳: برای منی که آروشا رو کم و بیش میشناسم ( و به این قضیه افتخار می کنم. البته اگر بشه اسم شناخت مجازی رو شناخت گذاشت ) شباهت آروشا و آناهیتا کاملا مشهود بود . آروشا اعتراف کن آناهیتا خودت بودی ؟ کمبوجیه رو کجا پنهون کردی ؟🌝 بخیل نباش بیار ما هم ببینیمش :))
      
120

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.