یادداشت فاطمه سلیمانی ازندریانی

                کتاب روایتگر ماجرای سه پسر نوجوان است که قصد دارند به سپاه امام حسین(ع) بپیوندند؛ که در این راه با دشواری¬های زیادی دست و پنجه نرم می¬کنند. سه نوجوان به نام¬های مالک، علی و سعد که مخاطب هیچ اطلاعاتی از سن و سال آنها ندارد. آیا دوازده سیزده ساله هستند یا شانزده هفده ساله. اگر تازه از دوران کودکی عبور کرده¬اند پس چرا به آنها مسئولیت¬های بزرگ سپرده می¬شود. یا از آنها توقع¬های بزرگ¬تر از سن-شان دارند. مثلا نظارت به کار کارگران یا بردن اسرا نزد فرمانده لشکر و... اگر در آستانه جوانی هستند چرا هنوز رفتار کودکانه دارند؟ 
با توجه به ذائقه پیچیده نوجوان ایرانی به نظر من این کتاب مناسب گرده سنی نه تا دوازده سال است. چون از پیچیدگی¬های فرمی بهره نبرده و به اندازه کافی اطلاعات برای روح تشنه نوجوانان ندارد. اما در عوض صحنه¬پردازی¬های داستان ملموس و جاندار هستند. نویسنده شاید در توصیف فضاها و مکان¬ها به اندازه کافی موفق عمل نکرده باشد اما فضا و اتمسفر داستان به خوبی برای مخاطب حتی مخاطب بزرگسال قابل درک است. از دیگر ویژگی¬های مثبت این کتاب می¬توان به پویایی کتاب اشاره کرد. کتابی پر از صحنه و حرکت و دیالوگ. و بهتر از آن گره¬افکنی¬ها و گره¬گشایی¬های پی¬در¬پی که به پویایی کتاب کمک شایانی کرده است. فارغ از توصیف مکان¬ها گویا مخاطب با یک تصویر در حال حرکت مواجه است. اثری که تا حدودی قابلیت سینمایی شدن را دارد مخصوصاً که پیرنگ کتاب به اندازه کافی پررنگ است. هیچ اتفاقی بدون دلیل رخ نمی¬دهد. حضور هیچ¬کس هم اتفاقی نیست. هرکسی که در دل داستان نامی از او برده شده، در پیشبرد داستان مؤثر است. به اندازه¬ای که اگر یکی از آنها نباشد رشته داستان پاره می¬شود. در واقع هیچ آدم اضافه¬ای در داستان حضور ندارد. گرچه تعلیق کتاب کم¬رنگ است اما نویسنده، شخصیت¬های داستان را هم دچار تعلیق کرده و این ندانستن و ناآگاهی و پرسش شخصیت¬ها باعث پیشبرد داستان شده است. 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.