یادداشت فاطمه محبی
1402/12/1
بعد از سالها در کتابخانه ماندن، قسمت شد یا بهتر است بگویم بالاخره با تمام تعابیری که از آن شنیده بودم، تصمیم گرفتم که بخوانمش! کتابی روان و خوشخوان، اما محتوایش را سخت میتوانم قضاوت کنم. از طرفی با خودم میگویم اینهمه کتابهای از قول همسران شهدا زیاد است و بعضا خواندهای، اینکه کتابی از قول همسر شهید باشد، دلیل نمیشود این همه به جزئیات روابط طرفین پرداخته شود و آدمها در ذهنشان بچرخد خب "که چی؟" من وقت بذارم و اینها را با این تفصیل بخوانم. آن هم در صورتی که در بعضیجاهای کتاب اشاره میشود به روحیات والای شهید سیاهکالی، و آنجاست که آدم میگوید، خب برو سراغ اینها، از اینها بگو، چرا سراغ بقیهی اطرافیان شهید نرفتی تا این همه جزئیات و رفتار های خوب شهید را جمع کنی، تا خوانندهها بعد از کتاب بیشتر "بزرگ" شوند؟ از طرفی میگویم شاید تو و امثال تو انقدر این فضاها برایشان معمولی است که میگویید معلوم است مدافعان حرم از عشق به خانواده رد شدند برای عشق بزرگتر، ولی این تفکر برای عموم جامعه نیست! همانطور که در کتاب اشاره کرده بود فردی گفته بود اگر همسرت دوستت داشت، سوریه نمیرفت! اما خب اصلا برای اثبات اینکه شهید همسرش را خیلی دوست داشت، این همه تفصیل و جزئیات لازم بود؟ از طرفی میگویم مخاطب اصلی این کتاب چه کسانی هستند؟ آیا آن "عموم جامعه"؟ یا امثال ما؟ یعنی میخواهم بدانم فراگیری چنین کتابی بیشتر سود میرساند یا از آن طرف؟ وقتی این کتاب پخش شود میان دخترهای دانشآموز راهنمایی و دبیرستانی، آوردهاش چه خواهد بود؟ بیشتر فانتزیساز است یا انسانساز؟ در واقع زندگیها چه تاثیری دارد؟ احساس میکنم از شخصیت شهید حمید سیاهکالی، مثل شهدای دیگری، کتاب خوبی در میآید، کتابی که بیشتر انسانساز باشد، بیشتر ابعاد "شهیدانهی" شهید را بشناساند، نمیدانم، شاید اشتباه میکنم، اما انگار خاطرات انسانساز داستان، در میان طول و تفصیلهای جزئیات روابط عاشقانهی او با همسرش، کمرنگ شده بود. در مجموع، از خواندنش پشیمان نیستم، اما توصیهای هم به صورت عمومی مبنی بر خواندنش -اگر نخواندید- ندارم..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.