یادداشت هاشم فروزش
1403/7/24
شب دیر وقت بود که خوابیدیم. موقع نماز محمد حسن صدایم زد. بلند شدم و دیدم با تعجب اطرافش را نگاه میکند. گفت: «خواب بودم. یک نفر چند بار زد روی شانهام و گفت: بلند شو! سرباز امام زمان که نباید نمازش دیر بشه!» و با صدایی لرزان ادامه داد: «هنوز جای دستش رو روی شونهم حس میکنم.» برای معرفی کتاب #جمعه_دوم_آوریل به همین یک بند از صفحهی ۶۶ کتاب بسنده میکنم. #انتشارات_حماسه_یاران ! دمت گرم. همهی کتابهایت عالی هستند. #پست_های_معرفی_کتاب #معرفی_کتاب #کتاب_جمعه_دوم_آوریل #جمعه_دوم_آوریل #شهید_محمد_حسن_ابراهیمی #کتاب_خوب_بخوانیم #کتاب_خوب
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.