یادداشت
1402/6/15
خلاصه و معرفی پشت کتاب را هم که بخوانید متوجه میشوید کتاب برخلاف کتابهای رایج در حوزه برنامهریزی و مدیریت زمان، رویکرد مخالف دارد، سر نقد دارد، بجای توصیه بیشتر به بهرهوری دعوت میکند به آرامش و درنگ و اینکه سکون هم گاهی بد نیست. فصل دوازدهم کتاب برای من قدری تکاندهنده بود، روایتش و مثالهایش و حتی نکتهای که در بر داشت برای من جذابتر از بخشهای قبلی بود؛ جوری که باعث شد بقیه کتاب را هم با قدری ذوق بیشتر بخوانم. پیوست انتهای کتاب (ده ابزار برای پذیرش کرانمندی ) هم جمعبندی خوبی است، توصیهها و راهکارهایش تماما جدید و تازه نیست (مخصوصا اگر مثلا مخاطب پادکست رادیوراه باشید یا پیش از این هم من باب مزیت درنگ و تامل و گزندهای بهرهوری هرچهبیشتر، مطالعه کرده باشید) اما مرورشان در کنار هم خالی از لطف نیست. در مجموع: ✍🏼 اگر از کمالطلبی یا آرمانگرایی بیش از حد رنج میبرید و مدام در حال یافتن راهکار هستید که از زمان خود نهایتِ نهایتِ نهایت استفاده را ببرید و اگر هم نتوانید خودتان را بسیاار شماتت میکنید، شاید این کتاب بتواند آرامتان کند و کمکتان کند که ببینید قدری آهستهتر هم اشکالی ندارد، اتفاق خاصی نمیافتاد که...!
10
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.