یادداشت مسیح ریحانی
1403/12/23
بعید میدانم کلمات قادر به توصیف حس من نسبت به دورنمات و خاصه این کتاب باشند. به عنوان یک طرفدار دورنمات، خواندن پنجمین و آخرین رمان پلیسی دورنمات به خودی خود هیجانانگیز است؛ آنقدر که ناتمام بودن آن باعث نمیشود که کتاب را بیوقفه و در یک نشست نخوانی! «بازنشسته» برای خوانندگان و دوستداران دورنمات قصهای آشناست؛ به قول برنهارد شلینک: «رمانی مثل یک مهمانی خانوادگی با همان مهمانهایی که دفعهی قبل هم بودند. هم چهرههایشان برایمان آشناست و هم داستانهایشان.» همان کشمکش همیشگی دورنمات با مسئلهی عدالت در این اثر هم به چشم میخورد، با این تفاوت که بازرسِ بازنشستهی ما شبیه «برلاخ» تشنهی عدالت نیست و شاید این متاثر از زمانه است. من منتقد آثار ادبی نیستم، تنها یک کتابخوانم و دیدگاهم قطعا تخصصی نیست و شخصی است؛ با این حال به نظرم «اورس ویدمر» پایان زیبایی برای رمان ناتمام دورنمات رقم زده است. این اثر هم مانند باقی آثار «محمود حسینیزاد» عزیز، بینقص و روان بود. از ایشان بابت ترجمهی پنج رمان پلیسی دورنمات قلبا و عمیقا سپاسگزارم. ♥️
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.